بانوی هنرمندی که یکه تاز جادهها و راههاست
مهناز بهرامی به دنبال آرزوهایش میرود، میخواهد کار کند، میخواهد روی پاهای پرتوان خودش بایستد، او به خودش بیش از هر کس دیگری در این دنیا اعتماد دارد، اول خدا و بعد دستان پر توانش، قالیباف خوبی است، نقش و نگار دلفریب قالی را خوب میشناسد اما میداند که جایش در کنار دار قالی نیست، میداند که باید به فراسوی خانه و دار قالی برود. نه صدای خندههای تمسخر آمیز او را دلسرد میکند و نه تحقیر، اندوه به جانش میریزد اما صبر این دختر زیاد است، او دختری نازک نارنجی نیست، دستانش با کار بیگانه نیست، تمام دختران روستا دستانشان از نوازشهای دار قالی زبر شده است و کمرشان از کار سخت خم، او کم در زندگیش کار نکرده اما کارش بی مزد و ارج بوده است، حالا اما دیگر میداند چه میخواهد، با دستهای خالی و دلی روشن و قوی به جنگ همه آنچه میرود که آرزوهایش را ...
متن کامل خبر در سایت پایگاه خبری وزرات راه و شهرسازی
نظرات