بلاتکلیفی تهران برای پایتخت ماندن یا نماندن
این روزها مجددا بحث تغییر پایتخت از تهران بر سر زبانهاافتاده و اینبار مقامات مختلف مسوول اظهارنظرهای گوناگونی نسبت به بررسی این موضوع کردهاند. در این مقاله، ضرورتها و چالشهای موجود در این موضوع مورد توجه قرار میگیرد. در مقاله حاضر مساله انتقال پایتخت (یا انتقال بخشی از نهادها که موجب گسترش مداوم گستره شهری تهران میشوند) به عنوان ضرورتی برای کاهش ریسک و کنترل آسیبپذیری و ساماندهی توسعه پایدار در کلانشهر کنونی تهران مورد توجه قرار میگیرد.
محورهای اصلی درباره مساله تغییر یا انتقال پایتخت عبارت است از:
تهران، پایتخت ایران عملا مرکز تمام فعالیتها در کشور شده و همچنان برای جذب جمعیت جذابیت دارد. این در حالی است که تهران را میتوان به عنوان محور بعضی از فعالیتها (نظیر آموزش عالی، هایتک و توسعه فناوریهای نوین در آینده) توسعه داد، ولی بتدریج از مرکزیت عام برای تمام امور کشور خارج کرد. به این منظور میتوان تمرکز رشد در عرصههای گوناگون را به خارج از تهران (در شهرهای گوناگون یا به یک نقطه جدید) منتقل کرد.
پایتخت ایران با مشکلات گوناگون (از تردد، حمل و نقل و دسترسی به نقاط مختلف شهر گرفته تا آلودگی هوا و...) دست به گریبان است. این مسائل را باید با بهکار گرفتن مدیران کارآمد و صرف امکانات گوناگون (نیروی انسانی و تجهیزات و بودجه) حل کرد یا حداقل تا حدی التیام داد. مسائل کنونی تهران و رشد آنها با سرعتی رخ میدهد که به نظر میآید با ترمیم مشکلات تهران حتی کارآمدترین مدیران نیز نمیتوانند چشمانداز توسعه پایدار را برای آینده این کلانشهر رقم بزنند.
وضع جغرافیایی ایران به نحوی است که مناطق مختلف آن اقلیمهای گوناگونی دارند. داشتن کلانشهری مانند تهران که عملا مرکز سیاسی، آموزشی، صنعتی، بهداشت و درمان و تجاری کل کشور باشد، نیاز به جابهجا شدن گروههای وسیعی از مردم کشور برای رفت و آمد به تهران (یا استقرار در آن) را به دلیل توسعه فعالیتهایشان الزامی میکند. به این ترتیب بهتر است چند کلانشهر به سامان توسعه یافته، به جای یک کلانشهر عمده، داشته باشیم.
وضع تهران از نظر قرارگیری بیشتر بخشهای اخیرا توسعهیافته آن در پهنههای خطرناک از نظر بلایای طبیعی (زلزله و حریم گسلهای فعال، دامنههای جنبان و احتمال زمینلغزش، ناپایداری و فرونشست زمین، خطر سیل و سابقه آن در تهران، مساله آب، سطحی و زیرزمینی و خشکسالی در بازههای چندساله یا چند دهساله) ریسک زندگی را در تهران بهتدریج بیشتر کرده است.
روند مهاجرت به تهران همچنان مطابق آخرین آمارهای مرکز آمار ایران ادامه یافته است. نتیجه بخشی از این موضوع، رشد حاشیهنشینی، توسعه ناامنی (بویژه در حاشیههای شهری و شهرهای جدید) بزهکاری و رشد بیکاری و سایر ناهنجاریها در تهران بزرگ است. چند فرهنگی در تهران عملا به جای رشد فرهنگی شهر تهران، موجب ناهنجاریهای فرهنگی، بیفرهنگی و ایجاد امکان برای هجوم ناهنجاریهای شبهفرهنگی از بیرون کشور به داخل تهران میشود.
رشد تهران با وضع کنونی، عملا با تخریب فضاها و بافت با هویت
خانه باغهای گذشته همراه است. پایتختی که نه هویت امروزی و مدرن داشته باشد و نه هویت دیروزی و گذشته را، دیگر عملا نمیتواند پایتخت کشوری با سابقه تمدنی و فرهنگی همچون ایران باشد.
آلودگی هوا در تهران به نحوی است که بویژه در فصل سرما با تلفات ناپیدای همشهریان خردسال و کهنسال ما که مشکلات تنفسی دارند، همراه است. این تلفات را ناپیدا نامیدم چرا که بسیاری از کسانی که به این دلیل عمرشان کوتاه میشود، عملا نه خود و نه دیگران، آنها را در رده تلفات ناشی از آلودگی هوا به حساب نمیآورند.
ضرورتهای یک پایتخت در چند عنوان
عدم تمرکز تمام صنایع: در ایران امروز میتوان تلاشی ستودنی را دید که از سوی مدیران کارآمد برای عدم تمرکز با انتقال بعضی از صنایع به بیرون از محدوده شهرهای بزرگ و انتقال کسب و کار مزاحم (نظیر مکانیکی و...) که از نظر محیطی و صوتی برای شهروندان ایجاد آلودگی میکنند، به محیطهای بیرون از محدوده محلات انجام میشود.
این تلاش در تهران با ایجاد امکانات جدید و ارزش افزوده فراوان در بخش مسکن از نظر اقتصادی و همچنین تمرکز مراکز بهداشتی حساس در محدوده گستره شهری خنثی میشود. هرچه این ارزش و سود در تهران بیشتر شود، هر نوع گسترش محدوده شهری به مستقر کردن تعداد هرچه بیشتر مردم (نوعا گروههای مختلف اصناف، معلمان، کارگران و کارمندان صنایع و ادارات مختلف در شهرکهای اطراف تهران و در مجتمعها و شهرکهای جدید) در مناطق پرخطر شهری میانجامد.
این کار در گستره تهران با ایجاد شهرکها در اطراف تهران و روی محدودههای گسل فعال (مثل ساخت شهرک در شمال سعادتآباد روی فرادیواره گسل شمال تهران و حتی در شمال محدوده فروشگاه شهروند سعادتآباد) همراه است. ایجاد شهرهای جدید و شهرکهای مسکونی وابسته به صنایع و اصناف گوناگون در بیرون محدوده شهری تهران یک ضرورت است.
به این منظور باید در یک برنامهریزی درازمدت بر اساس یک هدف کلان (یعنی توقف رشد فیزیکی و جمعیتی تهران ساماندهی توسعه پایدار در آن) بعضی از صنایع را بتدریج به مناطق دیگر کشور منتقل کرد و ضمنا ایجاد هر نوع جاذبه جمعیت از جمله صنعت جدیدی را در داخل یا در اطراف تهران متوقف کرد.
نزدیک بودن به مرکز کشور: شهر تهران عمدتا به شمال کشور نزدیک است. در مقابل نزدیک بودن شهر به پهنه شمالی کشور، طی زمان لازم بوده تا پایتختهای جایگزین در سوی جنوب به شرق و غرب کشور به عنوان مرکزیتهای رده دوم، هم در جهت تسهیل امور مردم بکوشند و هم از بار تهران بکاهند.
واقعیت آن است که در وضع کنونی، کلانشهرهای دیگر (شیراز، اصفهان، مشهد، تبریز و...) در موقعیتی نیستند تا نقش پایتختهای رده دوم را برای کشور بازی کنند و عملا در وضعی مشابه با شهر تهران (از نظر مشکلات) گرچه با مشکلاتی کمتر قرار دارند. از سوی دیگر مشکلاتشان نیز نه در جهت کاستن از بار پایتخت کشور، بلکه در جهت افزایش مسائل تهران است.
بنابراین هیچیک از کلانشهرهای دیگر پتانسیل جایگزینی به جای تهران را ندارند و در صورت انتخاب هر کدام به عنوان پایتخت بلافاصله مسائل مشابه به مسائل تهران در همان شهرها تکرار خواهد شد. همچنین هیچیک در موقعیت پایتخت جایگزین نمیتوانند مسائل شهر تهران (در موقعیت یک بحران احتمالی) را به درستی بر دوش کشند.
چشمانداز طبیعی مناسب: شهر تهران در موقعیت شمالی دشت کویر مرکزی و در منطقهیی گرم و خشک قرار گرفته است. برای فراهم کردن چشمانداز طبیعی زیبا، سالانه باید هزینههای زیادی صرف فراهم آوردن فضای سبز به صورت مصنوعی برای قسمتهای مختلف بزرگراهها و میدانهای شهر شود. با این حال میبینیم که به رغم وجود منطقهیی با چشمانداز طبیعی زیبا در شمال شهر (شمیران) عملا با تبدیل باغات و فضای سبز طبیعی به مجتمعهای مسکونی، آپارتمان و برج، عملا همین منظر طبیعی نیز از شهر تهران به تدریج دریغ میشود.
زیرساخت مناسب و امکان زیستن با استانداردهای امروزی: استاندارد برای زیست مناسب به زیرساختهای مناسب نظیر مترو، فرودگاه، فضاهای تفریحی، شبکه حمل و نقل سطحی و... نیاز دارد. وضع بافت کنونی شهر تهران فراهم کردن چنین امکانی را عملا بسیار مشکل میسازد. هر نوع تغییر در بافت شهر کنونی تهران برای استانداردسازی زیرساختها به نحوی که به کلانشهری امروزی تبدیل شود عملا بسیار پرهزینه است و در صورت موفقیت نیز با افزایش جاذبه شهری به مشکلات شهر کنونی تهران خواهد افزود.
قرارگیری در پهنههای کمتر خطرناک از نظر بلایای طبیعی: شهر تهران در پای دامنههای رشتهکوههای البرز و در شمال مرکزی ایران، در موقعیتی پرخطر از نظر لرزهخیزی قراردارد. خطر رخداد یک زلزله بزرگ و ایجاد فاجعه برای کل کشور، سیل و بحرانهای ناشی از آن، زمینلغزش در دامنههای شمالی شهر تهران و فرونشست زمین در بخشهای جنوبی آن در بخشهای مختلف شهر وجود دارد. لازم است تا پایتختی برای کشور ساخته شود که از نظر تمام جنبههای خطرهای طبیعی به نسبت کمخطر بوده و میزان ریسک و آسیبپذیری آن از نظر موقعیت طبیعی و وجود زیرساختهای مقاوم، پایین باشد.
اهمیت محیط زیست و رعایت استانداردهای توسعه پایدار: در شهر کنونی تهران ضمن عدم رعایت استانداردهای اولیه زیستمحیطی نظیر فضای سبز و پاکی هوا (که در هر دو با توسعه شهر عملا در جهت کاهش شاخصهای پیشرفتهایم)، با ساختوساز بیشتر، ضمن رشد اقتصادی متمرکز در پایتخت، توسعهیی بشدت ناپایدار رخ داده است. هنگامی که درشمال شهر تهران در محدوده منابع طبیعی حاشیه (سابق) شهر تهران، در سوهانک، دارآباد، نیاوران، دربند، فرحزاد و کن آپارتمان، مجتمع و شهرک ایجاد شده، ضمن اینکه به حریم منابع طبیعی جنوب البرز تجاوز شده است، میتوان بارزترین جنبههای ناپایداری توسعه را مشاهده کرد (چنین مسائلی امروزه در شمال ولنجک و در نزدیکی تلهکابین توچال، شمال سعادتآباد، سوهانک، مینیسیتی، شمال دربند، محله امامزاده قاسم، شمال نیاوران، شهرک نفت در شمال پونک و فرحزاد و شهرک جدید ایجاد شده در ناحیه شمال روستای سابق کن در شمال تهران دیده میشود. همین مسائل در شهرکهای باغمیشه و فازهای مختلف بانک صادرات، کوی ارم، منطقه شمال فرودگاه و کل محدوده بزرگراه کمربندی شمالی شهر تبریز به طریق مشابهی وجود دارد) . در چنین شرایطی لازم است تا در شهری جدید که باید در یک مکان جدید ساخته شود، برای آینده چشماندازی مثبت و روشن از دید توسعه پایدار بتوان برنامهریزی کرد.
مساله آلودگی هوا: مسالهیی که هر ساله در فصل سرما تهران را با بحران مواجه میکند، آلودگی هواست. امسال شهر تهران با بیش از ۳۰ روز هوای پایدار و وضع آلودگی در حالت هشدار تا اضطرار رکورد دار آلودگی هوا در دنیا شد. وزارت بهداشت اعلام کرد که بیش از ۳ هزار و ۶۰۰ نفر سال ۸۸ در تهران بر اثر آلودگی هوا فوت کردهاند. البته در زمانهای دیگر در طول سال نیز آلودگی هوا موجب کاهش سطح سلامت و گسترش انواع بیماریهای تنفسی و ریوی در شهر تهران میشود. بخشی از این موضوع بهموقعیت فیزیوگرافیک شهر تهران مربوط است، به نحوی که امکان مناسب برای تهویه هوای شهر به دلیل محاصره بودن آن از ۳ طرف با کوههای بلند است. در پایتخت جدید به این مساله از نظر وضع توپوگرافی و همچنین از دیدگاه ساماندهی منابع آلودهکننده هوا لازم است توجه شود.
جاذبههای شهری و گردشگری: شهر کنونی تهران از نظر جاذبههای معماری و چشماندازهای شهری بسیار فقیر مینماید. این در حالی است که پایتخت شایسته برای کشور ما باید دارای بافت زیبا و با جاذبه گردشگری برای ساکنان و مسافرانش باشد. این موضوع را باید در مکان پایتخت جدید ساماندهی کرد.
ایمنی زیرساخت اصلی حکومتی: قرارگیری بیشتر زیرساختهای اصلی حکومت در مکان کنونی شهر تهران آسیبپذیری کلی کشور را در شرایط یک بحران (مثلا یک زلزله بزرگ) بسیار زیاد میکند. لازم است تا در پایتخت جدید زیرساختهای حکومتی، نظیر ساختمان دولت، مجلس و قوه قضاییه با استانداردهای امروزی ایجاد شود یا حداقل بخشهای مهمی از آنها به آن پایتخت منتقل شود.
شاخصهای توسعه انسانی: هر ساله شاخصهای توسعه انسانی در کشورهای مختلف جهان توسط سازمان ملل متحد سنجیده میشوند و معمولا کشور ما در میانههای جدول ردهبندی کشورها قرار میگیرد. لازم است تا با استانداردسازی معیارهای توسعه در مکانی که به عنوان پایتخت جدید انتخاب میشود به رشد شاخصهای توسعه انسانی در کشور کمک کنیم. البته بعضی از متخصصان بخشی از مساله رده پایین قرار گرفتن کشور در چنین جدولی را به دلیل عدم اطلاعرسانی مناسب میدانند و نابسامانی در گردآوری دادهها را به عنوان یکی از دلایل مهم چنین مسالهیی اعلام میکنند. به هر حال با ایجاد پایتختی جدید میتوان چنین ساماندهی را برای کل کشور به نحو مناسبتری مدیریت کرد.
وجهه جهانی کشور: وضع کنونی شهر تهران به عنوان پایتخت شایسته کشور ایران نیست. وجهه جهانی کشور ایجاب میکند تا با ایجاد یک پایتخت ایمن و مدرن و براساس شاخصهای فرهنگی ایرانی- اسلامی در سده بیست و یکم، نمادی از پیشرفت در عرصه شهرسازی نوین در دنیای کنونی معرفی کرد.
شهر نماد تمدن ایرانی- اسلامی: در ۲۰۰ سال اخیر شهر تهران به عنوان پایتخت ایران بوده است. این شهر شاخصهای شهری نماد تمدن گذشته فرهنگی کشور را یا از ابتدا نداشته یا طی زمان و به تدریج نمادهای شاخص فرهنگی-تمدنی ایجاد شده در تهران از میان رفته است. لازم است تا در پایتخت جدید به چنین شاخصی توجه شود و شهری که نماد تمدن پرافتخار ایرانی-اسلامی باشد و ضمنا آیندهیی روشن را برای برپایی تمدنی شکوفا در کل کشور راهبری کند، بنا شود. ضمنا همزمان برای بازسازی هویت فرهنگی شهری در تهران تلاش کرد.
بافت سامانیافته و یکدست شهری: کلانشهر کنونی تهران مکانهای گوناگون زیستی را به صورت محلات فقیرنشین و ثروتمند با توزیع نامتوازن فضای زیستشهری شامل میشود. در چنین وضعی، توزیع امکانات هم در جاهای گوناگون این کلانشهر (که در واقع یک مجموعه شهری متشکل از چندین محدوده شهری با هویتهای مختلف است) نامتوازن است و این موضوع نیز زیبنده پایتخت کشور ما نیست. در یک پایتخت جدید میتوان با عنایت به هویت ملی و دینی مردم کشور ما، نسبت به شکلگیری یک شهر مدرن با یکدستی و توزیع برابر امکانات اقدام کرد.
مساله ساماندهی توسعه پایدار در کلانشهر کنونی تهران: آنچه که باقی میماند این است که آیا با تغییر پایتخت، قصد داریم تا شهر تهران کنونی و مردم آن را فراموش کنیم و فقط امکانات کشور را صرف ساخت پایتختی جدید کنیم که در آن مسوولان و خانوادههایشان ایمن باشند و راحتتر زندگی کنند؟ (معمولا این انتقاد مهمی است که در مقابل نظریه انتقال پایتخت به شهری دیگر مطرح میشود) پاسخ آن است که نخستین کاری که برای ساماندهی شهر کنونی تهران باید بکنیم آن است که رشد محدوده شهری و رشد جمعیت در تهران را باید به صفر برسانیم. فقط در چنین شرایطی است که از افزودن بر معضلات تهران میتوان جلوگیری کرد و با طی کردن برنامهیی مناسب به ساماندهی محدوده شهری تهران پرداخت.
لزوم اجتناب از انتقال پایتخت به یک کلانشهر موجود: یکی از بحثهای موجود درباره تغییر و انتقال پایتخت آن بوده که اگر پایتخت به
هر یک از کلانشهرهای موجود (مثلا اصفهان، سمنان، یزد یا شیراز در مرکز یا جنوب ایران) منتقل شود، مسائل تهران به تدریج به آن نواحی منتقل میشود و عملا به جای حل مشکل، با صرف هزینه، فقط آن را جابهجا کردهایم. واقعیت آن است که این نظر درست است ولی پاسخ آن است که در صورتی که برای انتقال پایتخت به مکانی جدید (در واقع ایجاد یک پایتخت کاملا جدید) برنامهریزی شود، دیگر مشکلی برای سایر شهرهای بزرگ کشور ایجاد نخواهد شد.
تجربه سایر کشورها
در کشورهای مختلف دنیا تجربه انتقال پایتخت به دلایل گوناگون (از جمله خطر بالای زمینلرزه) عملیاتی شده و نتایج خوبی نیز به دست آمده است. در ابتدای سده بیستم و در هنگام تشکیل کشور جمهوری ترکیه، پایتخت از استانبول به آنکارا منتقل شد. امروزه میتوان گفت که آنکارا علاوه بر مدرنتر بودن (از استانبول) در معرض خطر پایینتری از دیدگاه رخداد یک زلزله مخرب نسبت به استانبول است و البته آسیبپذیری آن نیز بسیار کمتر است. در مقابل، استانبول (مثل تهران) ریسک بسیار بالایی از نظر یک زمینلرزه مخرب احتمالی دارد. در سوی دیگر در همسایگی ما، در کشور جمهوری اسلامی پاکستان در اوایل دهه ۶۰ میلادی پایتخت از کراچی به منطقهیی سرسبز و زیبا در حدود ۴۰ کیلومتری شهر راولپندی آن روزگار منتقل شد که نام اسلامآباد را روی آن گذاشتند. شهر اسلامآباد البته با پهنههای پرخطر از دیدگاه خطر گسلش زمینلرزه (در اثر گسلش احتمالی در پهنه سینتکس هزاره و گسل جیهلوم که از نزدیکی اسلامآباد عبور میکند) فاصله کمی دارد، ولی مدرنترین شهر پاکستان است و استاندارد زندگی شهری در آن از هر نقطه دیگری در این کشور بالاتر است. این تجربه در کشور کازاخستان (که در ایران با نام قزاقستان از آن یاد میشود) دقیقا به دلیل خطر زلزله در حدود ۱۰ سال قبل رخ داد و در کشورهای دیگری مثل استرالیا نیز تجربه شده است. ضمنا در کشوری مثل سریلانکا نیز شخصا شاهد آن بودهام که با وجود عدم تغییر رسمی پایتخت، عملا تمام نهادهای مهم حکومتی به منطقهیی خارج از کلمبو (پایتخت) منتقل شده است. در کشوری مانند آلمان نیز به دلیل رخداد جنگ جهانی دوم و شکست این کشور در جنگ و ایجاد کشورهای آلمان شرقی و غربی و به وجود آمدن ۲ پایتخت در برلین شرقی و بن به ترتیب برای آلمان دموکراتیک و فدرال و سپس وحدت مجدد آلمان و انتقال مجدد پایتخت به شهر یکپارچه برلین، تجربیات بسیار مفیدی در این مورد به صورت مدون وجود دارد. جالب است که این جابهجا شدن پایتخت در کشور آلمان در حدود ۵۰ سال رخ داد و با برنامهریزی، کوشش، نظم و جدیتی که در آلمانیها سراغ داریم، هرگز موجب ایجاد بحران در این کشور نشده است. در امریکای جنوبی نیز در کشور برزیل، با ایجاد شهری جدید به نام برازیلیا در مرکز این کشور، تجربیات بسیار جالبی در این مورد وجود دارد که به باور نگارنده میتواند در ایران نیز مورد استفاده قرار گیرد. در این حال به مرور، مدون کردن و لحاظ کردن تجربیات همسایگانمان (پاکستان و ترکیه) میتوان به مسائل، هزینهها و دستاوردهای چنین تجربهیی در کشوری نظیر کشور خود دست بیابیم و آن را در کشور به کار بریم. ضمنا از یاد نبریم که در کشور کوچک جنوبی خلیج فارس (امارات متحده عربی) با ایجاد مراکز گوناگون سیاسی، تجاری، توریستی و... در امارتهای مختلف کشور، بویژه با توسعه چشمگیر بندر دوبی به تدریج در ۲۰ سال گذشته و با برنامه بسیار جالبی که برای توسعه این بندر تا سال ۲۰۲۵ وجود دارد، میتوان به ارزش افزودههای بسیار در عرصه اقتصاد ملی و بینالمللی دست یافت. نقش پایتخت کشور و شهرسازی نوین و مدرن در ایران برای توسعه کشور، ایمنسازی تهران، کمتر کردن ریسک رخداد زلزله برای مدیریت کلان کشور و ایجاد نمادی از تمدن ایرانی در قرن آینده و جذب گردشگر و نشان دادن جنبههای مثبت مدیریت راهبردی، کلان و آیندهنگر برای کشور بسیار مهم است و تمام برآوردهای SWOT (هزینه، فایده، سود و زیان) نشان از فایدهبخش بودن و ارزشمند بودن تلاش کردن و هزینه کردن در این راه است.
نتیجهگیری
با توجه به ملاحظات گوناگون، جاهای گوناگونی از ایران کمتر در معرض خطرهای طبیعی نظیر زلزله و سیل هستند و منابع طبیعی قابل استفاده صحیح، بیشتر در دسترس است (بویژه در پهنه نوار سنندج)، سیرجان (مثلا ناحیهیی در نزدیکی گلپایگان یا ملایر) میتوان ناحیهیی را که از نظر دسترسی، آب و هوا، آب زیرزمینی، امنیت و آسایش برای نسلهای بعدی مناسب باشد، انتخاب و بر اساس لحاظ کردن موارد گوناگون به عنوان شاخصهای توسعه انسانی و معیارهای توسعه پایدار، شهری برای پایتختی ایران قرن بیستویکم طراحی کرد و ساخت. این شهر جدید باید مرکز اداری و حکومتی و همچنین مرکز علم و فناوریهای پیشرفته و شایسته مرکزیت برای غرب آسیا در آینده باشد. مدیران و برنامهریزان کارآمد باید به کار آیند تا با شهرسازی مدرن، درنظر گرفتن معیارهای طراحی سنتی و نمادهای ملی و مذهبی ایران و آیندهنگری از نظر ایجاد زیر ساخت، همزمان با احداث شهر، نظیر مترو و فرودگاه مدرن و پیشرفته، شهری قابل سکونت و شایسته نام ایران ایجاد کنند.
دکتر مهدی زارع
*دانشیار و معاون پژوهشی و فناوری پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله
سرپرست مرکز ملی پیشبینی زلزله پژوهشگاه
mzare@iiees. ac. ir
برگرفته از سایت ملت آنلاین
نظرات