«راز رشید» در بیت‌الزهرای کرمان

«راز رشید» در بیت‌الزهرای کرمان
عصرهای پنج‌شنبه حال عجیبی دارد، تو گویی دل آدم بی‌تابی می‌کند، امروز عصر هم، عصر یکی از همین پنجشنبه‌های خدایی است.

عصرهای پنج‌شنبه حال عجیبی دارد، تو گویی دل آدم بی‌تابی می‌کند، امروز عصر هم، عصر یکی از همین پنجشنبه‌های خدایی است. تقویم رسمی، یازدهم شهریور ۱۴۰۱ هجری شمسی را نشان می‌دهد، اما برگه‌های تقویم هجری قمری، مصادف با پنجم صفر است؛ سال‌روز درگذشت حضرت فاطمه صغری، رقیه خانم (س) اطهر، بانوی خردسال کربلا؛ به‌همین مناسبت، کلان‌شهر کرمان، «جهان‌شهر مقاومت و هنر ایرانی»، میزبان تنی چند از شاعران آیینی مطرح کشور و استان است که به‌همراه دو شاعر افغانستانی، در «بیت‌الزهرای» این شهر جمع شده‌اند تا بی‌تابی دل‌های خود و دیگر عاشقان حسین (ع) و اهل‌بیتش را با یاد سردار دل‌ها معطر کنند.

راست می‌گویند شهدا زنده‌اند؛ وگرنه، پس چرا دم در ورودی بیت‌الزهرا که موقوفه سپهبد شهید، حاج‌قاسم سلیمانی است و روزگاری هم منزل مسکونی‌اش بوده، وجودش را حس می‌کنی؟ تو گویی مثل سال‌های قبل از شهادتش، دست بر سینه ارادت به خاندان عصمت و طهارت دارد و چون سربازی از خاک‌ساران ولایت به مهمانان خود، خیر مقدم می‌گوید.

به‌گزارش کِرنا، عصر شعر عاشورایی؛ «راز رشید»، ازجمله برنامه‌های مقدماتی «جشنواره جهانی شعر مقاومت کرمان» است. این جشنواره، آبان‌ماه آینده طی سه روز در کرمان برگزار می‌شود و گستره‌ای جهانی دارد و به‌گفته مجتبی احمدی، دبیر آن، تاکنون استقبال خوبی هم از آن شده و علاوه بر شاعران فارسی‌زبان، تعداد زیادی از شاعران عرب‌زبان و انگلیسی‌زبان از کشورهای دیگر نیز، شعرهای خود را برای دبیرخانه جشنواره جهانی شعر مقاومت کرمان ارسال کرده‌اند؛ دور از انتظار هم نیست، «مقاومت» وقتی به بلندای نام حسین (ع) پیوند بخورد، استقبال زیاد از آن، کمترین کار است.

باری، عصر شعر «راز رشید»، ساعت ۱۸ با تلاوت آیاتی چند از کلام‌الله مبین آغاز می‌شود.

روح‌الله نقی‌زاده، اجرای برنامه را بر عهده دارد. او بعد از پایان قرائت قرآن، به حاضران در جلسه خیر مقدم می‌گوید و از «مجتبی اسدی»، رییس حوزه هنری استان کرمان، دعوت می‌کند تا با سخنانش برنامه را آغاز کند.

رییس حوزه هنری کرمان، به شاعران و حاضران خوش‌آمد می‌گوید و از اطاله کلام می‌پرهیزد. او تنها به این بسنده می‌کند که بگوید: برپایی این شب‌های شعر آیینی، اهمیت بسیار ویژه‌ای دارد و از شاعران می‌خواهد که برای برپایی بیشتر این جلسات، همت کنند.

عطر ضریح رقیه خاتون (س) فضای شعرخوانی را معطر کرد

نوبت به شعر‌خوانی می‌رسد، مجتبی احمدی، دبیر جشنواره جهانی شعر مقاومت کرمان و مرتضی حیدری آل‌کثیر، صادق رحمانی، سیدابوطالب مظفری و سیدعلی میرافضلی و سیدعبدالله حسینی، اعضای تخصی این جشنواره هستند که به‌جز میرافضلی و حسینی، بقیه اعضای تخصصی جشنواره حاضرند و قرار است با شعرخوانی خود در کنار حامد حسینخانی، محمدتقی دامردان، حامد عسکری و شیما مظهری‌صفات، مخاطبین خود را با آوای رحمانی شعر خود، جلا و صفا بدهند.

نقی‌زاده، به حاضران در بیت‌الزهرا یادآوری می‌کند که هر کس با حضور در بیت‌الزهرای کرمان، این سعادت را می‌یابد که در جوار قسمتی از ضریح و یکی از فرش‌های مرقد مطهره بی‌بی‌رقیه(س) بنشیدند و بدیهی است که عامل حضور این نعمت در کرمان، وجود پربرکت سردار دل‌هاست، که این اشیای متبرک را از کربلای معلی به زادگاه خود آورده است.

به‌هر شکل، مجری که با این یادآوری، عطری در فضا پراکنده، از صادق رحمانی می‌خواهد که به‌جایگاه شعرخوانی بیاید و مشتاقان شنیدن را بیش از این منتظر نگذارد.

از میان چند غزلی که رحمانی می‌خواند، ابیاتی از یک غزل معروف او که خطاب به علمدار کربلاست، ارزش بارها شنیدن را دارد:

«یک چمن گل‌های سرخ نینوا

سبز می‌گردد به‌پای دست تو

در شگفتم از تو، ای خون خدا

چیست آیا خون‌بهای دست تو؟

...»

طبیعی است که این برنامه با شعرخوانی دیگران ادامه پیدا کند که چون قند مکرر است و چون سخن عشق در میان است، از هر زبان که می‌شنوی، نامکرر. البته، پخش دو کلیپ بین شعرخوانی‌ها، مجال درنگی برای مخاطبان فراهم می‌کند.

سید ابوطالب مظفری شعرخوانی را ادامه می‌دهد، او از هم‌زبانان افغانستانی است که حضورش در شورای تخصصی جشنواره شعر مقاومت کرمان مغتنم است.

باری، او نیز شعرخوانی‌اش را آغاز و فضا را حماسی می‌کند؛ ابیاتی را از آنچه خواند، مرور می‌کنیم:

«با حسین این چند ساعت ره‌سپردن، ساده نیست

جراتی می‌خواهد آخر، روز عاشورا شدن

دشمنان چون برگ لرزان‌اند بر شاخ درخت

چون‌که در یک جنگ، هفتادودو لشکر دیده‌اند

یک طرف عباس در رزم است و در سمتی حسین (ع)

وای بر قومی که در یک صف، دو حیدر دیده‌اند

ظهر عاشورا به چشم خود همه اهل حرم

برگ قرآن در میان دشت، پرپر دیده‌اند

...»

چند جرعه عرفان می‌چسبد

بعد از این فضای حماسی، چند جرعه عرفان می‌چسبد که حامد حسینخانی، به‌خوبی از عهده برمی‌آید؛ دلم نمی‌آمد فقط چند سطر از بین بقیه انتخاب کنم، اگر مجال اندک نبود، تمام شعرش را با هم مرور می‌کردیم، خودتان قضاوت کنید:

«آب اگر تر کند لبی با تو

مشک خشکیده، مست باده شود

دم بگیرد به ذکرهُ ساقی

مستی‌اش دم به دم زیاده شود

چون تو از جای خویش برخیزی

سروهای بهشت بنشینند

چون تو بر مرکبت سوار شوی،

ماه از آسمان پیاده شود

+++

هیچ ماهی نبود الا تو

هیچ شمسی نبوده الا هو

تو تمامی پر از حسین شدی

تا که از نور استفاده شود

ماه، محو جمال خورشید است

روشن از اتصال خورشید است

تاج و «الشمس» و «الضحی» باید

بر سر «و‌القمر» نهاده شود

+++

روزهای مدینه یادم هست

خانه در انتظار مولودی است

نامش «عباس» شد خودش می‌خواست

که برای حسین زاده شود

او لب شط نشسته و آنک

از لب یار قصه می‌گوید

آب مبهوت از تذکر او

وای اگر زخم‌ها زیاده شود

وای اگر آسمان دو نیم شود

وای اگر آب هم یتیم شود

اختیار از کف عطش برود

گریه مشک، بی‌اراده شود

وای اگر چشم از ازل مستش

با تقلای تیر بسته شود

وای اگر سینه و سر و دستش

با دم تیغ‌ها گشاده شود

وای اگر ماه در مغاک افتد

وای اگر قامتش به خاک افتد

مشکل سخت لشکر دونان

بعد از او بی‌درنگ ساده شود

وای اگر خیمه‌گاه بو ببرد

کودکی نامی از عمو ببرد

یا سبو تیر در گلو ببرد

دشت دریای خون باده شود

ای خوش آن سر که لحظه آخر

پیش پای حبیب می‌افتد

ای خوش آن جان تشنه قرآن

که برای حسین داده شود»

پخش کلیپ «بین‌الحرمین» دل‌ها را به کربلا می‌برد

بعد از شنیدن شعر‌های حسینخانی، بی‌وقفه نمی‌توان به شعر دیگری گوش کرد؛ این‌همه شور در کلام، درنگی برای درک می‌خواهد، شاید از همین روست که مجری برنامه پخش کلیپی از راهپیمایی بین‌الحرمین را طلب می‌کند تا دل‌های به‌شور افتاده را به کربلا ببرد.

نوبت به حامد عسکری رسیده که حلاوت شعرهایش، نقل برنامه‌های شعرخوانی آیینی کشور است با ته‌لهجه‌ای که از زادگاهش، بم دارد، شعر می‌خواند و حال دل‌ها را عوض می‌کند، تا حدی که گاهی خودش هم نمی‌تواند بر اشک‌هایش که بی‌اختیار جاری می‌شوند، غلبه کند. به‌ویژه که قبل از شعرخوانی از نقش تطهیرکننده مویه واشکی که در رثای خون خدا می‌ریزد، می‌گوید.

شعرهای این حامد را هم نمی‌توانم خلاصه کنم، به‌ناچار از بین آن‌چه خواند، تنها آخرین شعری را که خواند در این مقال می‌آورم که به‌زبان محاوره و از زبان رباب خاتون (س) در رثای علی‌اصغر (ع) سروده:

«مگه من مادرِ چن‌تا پسرم که کشتنت؟

قربون دندونای شیریت برم که کشتنت

هنوزم بعضی شبا خواب می‌بینم شیر می‌خوری

هنوزم نمی‌شینه تو باورم که کشتنت

هی می‌گفتم به خودم، عصای دستم اصغره

پیر شدم، منو سر مزار جدّش می‌بره

کاش می‌شد یه‌بار دیگه موی تو رو شونه کنم

می‌میرم اگه یه شب گونه‌هاتو بو نکنم

مثل یه قرآنِ جیبی بودی تو دست بابات

رفتی من فقط می‌گفتم که خدا پُشت‌وپَنات

یه دلم می‌گفت اینا به پستی عادت دارن

یه دلم می‌گفت یه‌ذرّه که مروّت دارن

مگه این بچه که رو دست باباش تاب می‌خوره

بیشتر از یه قاشق چای‌خوری آب می‌خوره؟

لبای کوچیکتو به‌هم نزن، کشتی منو

آخرین سرباز این خانواده، تو هم برو

الهی هیشکی تو آغوش باباش شهید نشه

الهی هیچ مادری تو دنیا ناامید نشه

شما که به برق سکه‌های کوفه دل‌خوشین

خودتون بچه ندارین مگه؟ بچه می‌کشین؟

هی می‌گن گریه نکن، داره می‌سوزه جیگرم

هیشکی حالمو نمی‌فهمه، بابا یه مادرم

هرکی خواست بخونه از من توی روضه یا کتاب

اولش آه بکشه، بعد بگه بیچاره رُباب

حرمله، غذای من یه عمره خون جیگره

من نمی‌گذرم ازت، خدا هم از تو نگذره»

جشنواره جهانی شعر مقاومت کرمان، در شان شهید سلیمانی برگزار می‌شود

نوبت به محمدتقی دامردان می‌رسد، او هم از شاعران هم‌زبان افغانستانی است که از سال‌ها قبل در ایران و همچنین، در کرمان زندگی کرده و خود، آواره ستم‌ورزی ظالمان زمان است.

بعضی از ابیات دامردان، این کلام شریف را به ذهن متبادر می‌کند که فرمود: «کل یوم عاشورا و کل عرض کرب و بلا»:

«شمر و خولی کیسه دینار و درهم دیده است

سرزمین من به هر ماهش محرم دیده است

خنجر خونین گلوی کودک مهپاره‌اش

کوچه هر دم یک رقیه با قد خم دیده است

آسمانم دود و آتش بر زمینم خون چکد

میهنم با آتش و خون رقص پرچم دیده است

شهر و دشت سرزمینم نینوای دیگری است

ای خدا این خاک مضطر، غم مگر کم دیده است؟

اشک چشم ما بنالد در تمام روزگار

کین چنین ظلم مدام از نسل آدم دیده است

...»

حضورذهن مجری برنامه که به‌یاد می‌آورد دامردان شعری در رثای حاج‌قاسم دارد، موجب می‌شود این شاعر هم‌زبان بخشی از آن شعر را هم بخواند و یاد سردار شهید را بار دیگر در دل‌ها زنده کند:

«همان دیرینه دشمن، سرو را از جا درآورده

همان سالارِ صاحب صبر را از پا درآورده

همای شهر اینک پشت قاب عکس می‌خندی

تو می‌خندی، غمت اما دمار از ما درآورده»

با یاد سپهبد شهید حاج‌قاسم سلیمانی، که با شعر دامردان زنده شد، تو گویی زمان مناسب برای دیدن یک کلیپ از روز وداع با او و مراسم خاک‌سپاری پیکر مطهرش در کرمان نیز، فراهم شد؛ کلیپ را دیدیم، و اشک‌های بعضی بی‌اختیار جاری شد.

نوبت به شیما مظهری‌صفات، بانوی شاعر کرمانی رسید که دو غزل بخواند و قطعه‌ای محاوره‌ای که از زبان رباب خاتون(س) در گفت‌و‌گو با فرزند خردسالش، علی‌اصغر (ع) است. او خواند و دل‌های بسیاری به بستان‌های معنا پرکشید:

«گهواره‌ها بدون تو بی‌تاب، سوت‌و‌کور

من گونه گونه دامنم از اشک‌ها نمور

در آتشم بدون تو این‌سو و آن‌طرف

می‌آمد از لبان تو: «یا امی الصبور»

هرچند دل‌شکسته‌تر از کوزه‌های آب

هرچند سینه، داغ‌تر از شعله‌های هور

غم می‌زند به روی تو با تارهای اشک

از گوشه‌های چشم تو در دستگاه شور

هرچند بی‌قرار و پُر از ناله‌ای، ولی

دنبال من مگرد در این خاک بی‌عبور

کوتاه بود قصه عمرم ولی رسید

حتی پیام قصه به آن خانه‌های دور

بگذار سفره پهن شود در عزای من

ابلیس‌های فتنه بگیرند جشن و سور

ماهی شدم به وسعت دریا رسیده‌ام

لبریزم از خدای جهان؛ نور فوق نور

آرام بود گریه نمی‌کرد خواب رفت

مادر گذاشت کودک خود را میان گور»

عصر آیینی راز رشید رو به‌پایان است، به اذان مغرب نزدیک شده‌ایم، تنها مجتبی احمدی است که طبق برنامه باید شعر بخواند، احمدی به‌عنوان دبیر جشنواره جهانی شعر مقاومت کرمان، قرار است کمی درباره این جشنواره اطلاع‌رسانی کند، اما حالا که به‌جایگاه می‌آید، حیفش می‌آید جَو شاعرانه و معنوی حاکم بر جلسه را به‌هم بریزد و فقط به اشاره می‌گوید که استقبال شاعران سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی از جشنواره بیش از حد انتظار، و خیلی زیاد بوده است و اظهار امیدواری می‌کند که جشنواره جهانی شعر مقاومت کرمان، برای این شهر، اتفاق خوبی رقم بزند و در شان شهید سلیمانی برگزار شود.

احمدی از برگزارکنندگان «راز رشید» که در مسیر برگزاری هرچه بهتر جشنواره شعر مقاومت کرمان، قدم موثری به‌شمار می‌رود، تشکر کرد و با خواندن دو شعر به این برنامه پایان داد.

مجتبی احمدی، یکی از اشعارش را به‌ خاک پای «امام محمد باقر(ع)» تقدیم کرد که به گفته او، زیارت شریف عاشورا به تعلیم او تقریر شده است. طرفه آنکه وقتی این شاعر می‌خواند:

«دارد اوقات شرعیِ دل ما، نسبتی با اذان عاشورا؟» صدای مقدمات و مناجات پیشینی اذان مغرب از بلندگوهای کوی و برزن محله بیت‌الزهرا بلند شده بود.

ابیاتی ازشعر بلند احمدی را به امید زیارت واقعی تربت پاک حسین(ع) با هم بخوانیم:

«قسمت شاعران اگر نشده، قسمت شعرها شود، ای‌کاش

بنشینند پای منبر تو؛ پنجمین خطبه‌خوان عاشورا!

پنجمین خطبه‌خوانِ روزی که؛ ماه‌ها سال‌ها عزادارش

روزها تا ابد نشان دارند، از شبِ بی‌نشان عاشورا

...

تو بخوان خطبه تا فرا برویم، از دل خیمه تا «حرا» برویم

باید ایمان بیاوریم - آری- به امام زمان عاشورا

تو زیارت بخوان که برخیزیم، تو زیارت بخوان که دریابیم؛

رازهای شگفتِ پنهان را در بیانِ عیان عاشورا

آن بیانِ عیانِ عریان را، بین گودالِ خون رها کردند

غافل از این‌که راز او پیچید، از کران تا کران عاشورا

دست افتاده بود و مشک افتاد، ماه را در کنار شط کشتند

غافل از این‌که راز آورده، ساقی مهربان عاشورا

پاسدارانِ ظاهرِ مذهب، ره‌سپارانِ مذهبِ ظاهر

غافل از شور و شوق پنهان در پشتِ آه و فغان عاشورا...

در زمین‌ ماندگان چه می‌دانند؟ با زمین سرخوشان چه می‌فهمند؟

در همین ابتدای گودال است، آخرِ آسمان عاشورا

...

«هرچه گفتیم جز حکایتِ دوست، در همه‌عمر از آن پشیمانیم»

در همه‌عمر از آن پشیمانیم، هرچه جز داستان عاشورا»

لینک اصل خبر در سایت شهرداری کرمان

    منبع خبر

    شهرداری کرمان

    شهرداری کرمان

    شهرداری کرمان یک شهرداری در شهر کرمان می باشد

      نظرات