شهریار تبریز/ آذر کریمزاده: سوالی که در کلانشهرها بیشتر مطرح میشود این است که آیا شهر برای شهرنشینان جوان، دانشجویان و حومه آن برای زوجهای جوان دارای فرزند ساخته شده است؟ این چیزی است که وقتی به جریانهای جمعیتی مربوط به شهرهای فرانسه نگاه میکنیم نمایان میشود. مطمئناً آنها هر ساله ساکنان زیادی را جذب میکنند. اما مراکز کلانشهرها نیز هر ساله بخشی از جمعیت خود را به حومه خود "باز میگرداند".
وقتی بچهها وارد زندگی ما میشوند یک شهر نباید باعث شود که بخواهید آن را ترک کنید. مسکن بسیار کوچک و گران قیمت، فضاهای عمومی تهاجمی، طبیعت غایب، زندگی روزمره پیچیده. اغلب اوقات شهر برای زندگی خانوادگی نامناسب به نظر میرسد و حرکت به سمت حاشیه را تسریع میکند. برای مقابله جدی با علل پراکندگی شهرها، ما باید شهری را (دوباره) بسازیم که همه ویژگیها را برای رشد فرزندانمان در آنجا داشته باشد.
به عنوان مثال، شهر نانت که هر ساله نزدیک به هشت هزار نفر را به مرکز شهر جذب میکند (۷۷٪ از آنها بین ۱۵ تا ۳۴ سال سن دارند). در عین حال، سالانه حدود سه هزار نفر را به نفع حومههای داخلی خود از دست میدهد که بیش از نیمی از آنها زوجهای جوان دارای فرزند هستند.
زندگی در حومه شهرهای بزرگ به وضوح برای زندگی خانوادگی مناسبتر به نظر میرسد: مسکن در آنجا به طور کلی مقرون به صرفهتر و بزرگتر است، میتوانید خانه باغ پیدا کنید، ترافیک ماشین کمتر است، سر و صدای کمتری وجود دارد و به طور خلاصه، فضای بیشتر و امنیت بیشتری دارد.
اما این مهاجرت به سمت حاشیه خانوادههای دارای فرزند لزوماً در درازمدت پایدار نیست، زیرا به گسترش شهری، مصنوعی شدن خاکها و همچنین افزایش تردد خودروها در مسیرهای خانه تا کار و در نتیجه به تراکم ترافیک و آلودگی هوا میانجامد.
در این زمینه، اولویت برای جوامع این است که در توسعه شهری خود تجدید نظر کنند تا شهر برای کودکان فراگیرتر و دلپذیرتر شود.
مورد مطالعه: شهر اسلو
شهر اسلو یکی از الگوهای اروپایی از نظر شهرهای پایدار است. به عنوان پایتخت سبز اروپا در سال ۲۰۱۹ انتخاب شد و به ویژه به دلیل کاهش چشمگیر خودرو در مرکز شهر خود شهرت یافته است. اما بیشتر از آن، این شهر به لطف اپلیکیشن موبایلی به نام Trafikkagenten تصمیم گرفته است تا کودکان را در تمرکز بر توسعه شهری دخیل کند.
این نرم افزار نوعی گنجیابی را در داخل شهر به کودکان و نوجوانان ارائه میدهد که در آن نقش ماموران مخفی را بر عهده میگیرند که مسئول نشان دادن خطرات یا مناطق نامناسب که در تردد خود در مسیر بین خانه و مدرسه با آن ها مواجه میشوند، هستند. سپس شهرداری از این دادهها برای ساخت پیادهروهای جدید یا تعدیل سرعت برخی از محورها استفاده میکند.
این یکی از نمونههای بیشمار است، مشابه آنچه در فرانسه توسط انجمن تفریحات شهری (Récréations Urbaines) ارائه میشود، که کارگاهها و آموزشهایی را برای ساختن شهر با و برای نوجوانان ارائه میدهد. به ویژه برای بازسازی حیاط مدارس، پیادهراه جلوی ساختمانها یا حتی زمینهای بازی. چرا که یک شهر فراگیر برای کودکان بیش از هر چیز شهری است که میتوانند در آن شکوفا شده و بدون ترس بازی کنند که این امر مستلزم تنظیمات و بازبینی زیادی است.
پیوندهایی با مسائل زیست محیطی
خبر خوب در این واقعیت نهفته است که بیشتر تحولاتی که قرار است انجام شود تا کودکان (و والدین آنها) احساس خوبی در شهر داشته باشند، از همان منطق توسعههایی که برای یک شهر پایدار از نظر اکولوژیکی انجام میشود، پیروی میکنند.
به ویژه ایجاد فضاهای سبز و وارد کردن طبیعت در شهر جهت مشارکت در آگاهی آنها مطرح است. ما در مورد پارکها و باغها صحبت میکنیم، اما همچنین زمینهای بازی که پوشش گیاهی دارند و آسفالت نیستند و طبیعت، فراتر از چمنزارهای سبز و بالاتر از همه تنوع زیستی، امکان دویدن یا دوچرخه سواری، کشف انواع گیاهان، گلها و میوه ها است. مجموعه "مرسی ریموند"، یکی از چهرههای برجسته در ایجاد پوشش گیاهی در شهرهای فرانسه، سالهاست که کارگاهها و آموزشهایی در زمینه طبیعت و کشاورزی شهری برای نوجوانان در شهرهای ایل دوفرانس ارائه میدهد.
یکی دیگر از پیش نیازها، همانطور که تجربه اسلو نشان میدهد، توانایی شهر جهت آرام کردن خیابانها و مراکز شهری در اطراف مدارس است، اما همچنین به طور کلیتر به منظور تشویق اکثر نوجوانان به تردد مستقل، پیاده یا با دوچرخه، بدون ترس از ترافیک ماشین بوده است.
به ویژه امکان جابجایی بین خانه، مدرسه و همچنین به مناطق بازی، که به شدت کمبود آن احساس میشود، یا مناطق بازی که برای همه کودکان، از جمله افرادی با مشکلات تحرکی در دسترس است. در مورد این موضوع، میتوان نمونههایی از شهرهایی مانند گرونوبل یا وان را نیز مثال زد که اخیراً مناطق بازی مناسب برای کودکان دارای معلولیت را افتتاح کردهاند.
بنابراین، بیایید در شهرهایمان تجدید نظر کنیم تا این تمایز را دوباره برای آنها و برای فرزندانمان به وضوح ایجاد کنیم. سفرهای دوچرخهسواری به مدرسه باید فضای تفریحی بین خانه و مدرسه باشد، نه کاروانهای اعصاب خردکن دوچرخهسواران کوچک با جلیقههای زرد که توسط انبوهی از وسایل نقلیه دیزلی تهدید میشوند و آنها را به طرز خطرناکی در مسیرهای دوچرخهسواری نیمهپاک حرکت میدهند. کودک باید در خیابان خود بتواند بازی کند و حتی به تنهایی حرکت کند.
در نهایت، با توجه به اینکه شهرها روز به روز متراکمتر میشوند، شهر فردا نیز بایستی در ایجاد خدمات به والدین و کودکان تامل کند که یا فراوانتر خواهند بود یا برای جذب رشد جمعیت ادغام میشوند. این کل مفهوم شهر اشتراکی یا شهر پانزده دقیقهای است. آنها به طبیعت در قلب شهر، فضاهای عمومی قابل زندگی، خدمات نزدیک و کاربردی، اقامتگاه راحت و شاد نیاز دارند. پس بیایید شهر را برای فرزندانمان بسازیم، زیرا این نیز به معنای اندیشیدن به شهر برای همه است.
نظرات