شهریار تبریز : خانه موزه استاد شهریار، خانه ای نقلی و بی پیرایه، در تقاطع خیابان ارتش با کوی مقصودیه است، جایی در قلب تاریخ و فرهنگ تبریز.
همین خانه کوچک، با کتابها و نوشته ها و عکس هایش توانسته میزبان بسیاری از مشتاقان شعر و ادب فارسی از سراسر ایران باشد و خاطره سفر نوروزی را با شور و کلام شهریار شعر و ادب گره بزند.
امیر نیکورای که از مشهد میهمان تبریز، بهشت ماندگار است، می گوید: تاثیر استاد شهریار بر حافظه ادبی و حافظه عاطفی ما بسیار قابل توجه و ارزنده است و این به عنوان نکته ای که مردم ایران در مناسبت های مختلف به استاد شهریار ر جوع می کنند نکته ای است که باید بدان توجه داشت.
او می گوید: استاد شهریار به راستی شهریار ملک سخن بود و عصاره دوران اصیل شعری ایران را در سینه داشت. از اینروست که باید به شهریار نه صرفا به عنوان یک شاعر بلکه به شخصیتی که ثقل پرافتخار شعر فارسی را از طلایی دوران آموخته و به زمان حال منتقل کرده است، شناخت و پاس داشت.
خانه موزه استاد شهریار، دربردارنده بخشی از وسایل شخصی ایشان نیز هست. از کیف و کفش تا دفترهایی که اشعار را به صورت چرکنویس در آن نگاه می داشت. برخی اسناد و یادبودها و نیز تندیس هایی که به ایشان اهدا شده است. در این موزه همچنین یک ساز سه تار به چشم می خورد که استاد در اوقات سلوک با آن لحظه هایش را می ساخت و حتی تصویری کمتر دیده شده هم از آن وجود دارد.
این خانه موزه که در اختیار سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری تبریز است، عمری قریب به ۷۰ سال دارد و استاد ۲۰ سال پایانی عمر خویش را در آن سپری کرد و میزبان بسیاری از بزرگان و اوتاد ایران و تبریز بود.
مسعود عابدی که یکی از بازدیدکنندگان این خانه موزه است می گوید: حضور استاد در این خانه جذبه ای ویژه به این محله داده بود و ما از اینکه در آن دوران در همسایگی استاد شهریار بودیم به خود می بالیدیم. افتخار حضور در محضر استاد بارها پیش آمد و ایشان نیز همواره میزبانی گرم برای همه کسانی بودند که دل در گرو شعر و ادب داشتند.
وی می گوید: قریحه استاد بر کسی پوشیده نیست و من به عنوان یک مخاطب ساده همواره از کلام ایشان لذت برده ام و بر این باورم که آیندگان هم این لذت را خواهند برد.
شعر ترکی حیدربابایه سلام استاد شاید یکی از پرشنونده ترین اشعار استاد شهریار باشد که حتی برای مخاطبان غیر مسلط به زبان ترکی هم آشنا باشد. داستان رجعت استاد به روستایی که در آن بالید و خاطراتش را با تک تک افراد و مظاهر آن طبیعت تازه می کند.
شیوا نظری که دیگر میهمان تهرانی این خانه موزه است می گوید: همسر من تبریزی است و من از طریق ایشان به عمق معنای شعر حیدربابایه سلام پی بردم چنان جذب شعر شدم که از ایشان خواستم حتما مرا با روستای خشکناب ببرد.
او اضافه میکند: تمام آن جزییات با آنکه برخی از مظاهر و افراد غایبد قابل لمس و تجسمند و من با دشواری تمام منظومه حیدربابا را خودم به تنهایی خواندم و لذتی بی اندازه را بردم.
او حضور در این خانه را برای خودش یک اتفاق مهم زندگی بر می شمارد و میگوید: ورود به این خانه موزه برایم بسیار پرمعنا بود و من چنان در حال وهوای سراینده آن اشعار نغز قرار گرفته ام که با هیچ واژگانی قابل وصف نیست.
سلمان لایق نیز میهمانی است که از اهواز به تبریز آمدهاست. او هوای تبریز را بسیار مطبوع می خواند و می گوید: بوی عید و بوی بهار از همه جای تبریز قابل استشمام است و من از این حس خوب نوشدن، براستی به وجدآمده ام.
او درباره شعر استاد شهریار به منظومه علی ای همای رحمت ایشان اشاره می کند و می گوید: به نظر من این شعر مهمترین شعر استاد است. چون همه تجسم های ما به عنوان دوستداران حضرت علی را در این شعر می بینیم و این یک امتیاز است که یک شاعر بتواند همه باورهای مردمی را که هم معتبرند و هم مرجع آن شعر شخصیتی یگانه در تاریخ اسلام است، بسراید و آن را به نظم بکشد.
لایق می گوید: علی ای همای رحمت برای همه مردم ایران آشناست و همه مردم با شنیدن این شعر به یاد استاد می افتند و برای من نیز حضور در این خانه موزه افتخاری بزرگ است و خوشحالم که چنین موقعیتی پیش آمد.
رویا حبیبی نیز که همسر اوست به تسلط استاد به هر دو اقلیم زبانی فارسی و ترکی در شهر استاد اشاره می کند و می گوید: به نظر من ایشان براستی شاعر ملی ایرانیان است و اینکه یک شاعر از تبریز به این مقام فرهنگی بین اصحاب فرهنگ و ادب دست یابد، ارزشمند است.
به گفته او، در دوره دانشگاه ما استادی داشتیم که اشعاری از ایشان را به زبان عربی می خواند. هر چند من بعدتر در جایی این اشعار را ندیدم، اما حتی اگر چنین هم باشد، باید به این موضوع به دیده تحسین نگریست که تسلط ایشان بخه زبان عربی بی تردید استاد شهریار را نزد هموطنان عرب زبان هم گرامی می دارد.
خانه موزه استاد شهریار، محیط باصفایی دارد که بی شک برای همه بازدیدکنندگان جذاب است. یکی از المان هایی که در این خانه موزه وجود دارد، بخشی از موزه است که در واقع اتاق اصلی موزه به شمار می آید، تقویمی هست که تاریخ درگذشت ایشان در آن ثابت مانده است: روز ۲۷ شهریورماه ۱۳۶۷.
محمد معراجیان نیز که دیگر بازدیدکننده از خانه موزه استاد شهریار است، به یکی از اشعار استاد اشاره می کند که برای او یکی از بهترین هاست. او می گوید: این شعر البته پاسخی است که استاد به شعری از هوشنگ ابتهاج داده بودند و هر دو شعر به قدر کفایت زیبا، پرطنین و ماندگارند.
او می گوید: من آن سالها دانشجو بودم و به سبب علاقه ام به استاد پیگیر همه رویدادها پیرامون ایشان بودم. در میانه سالهای ۶۰ هوشنگ ابتهاج شعری با این مضمون که "شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم ..." به استاد تقدیم می دارند که اشاره به جایگاه بی مانند ایشان در شعر و دنیای ادبیات است.
او می گوید: شهریار به راستی چشم و چراغ همه اهل ادب در آن روزگار بود و ما همه ارادتی ویژه به ایشان داشتیم. گو اینکه ایشان شاعری از عمق تاریخ ادبیات فارسی بود که در زمانه ما حلول کرده اند.
معراجین که میهمان اصفهانی این خانه موزه است، اضافه میکند: بعد از این شعر، ما طبعا پاسخ ایشان بودیم و اینکه ایشان چطور این موضوع را پاسخ خواهد داد. سرانجام شعری از ایشان آمد که مطلش چنین بود: "سایه جان رفتنی هستیم بمانیم که چه!؟ "
او میگوید: همه اشعار استاد تکرار ناپذیرند، اما این شعر ایشان بی تردید برای من بهترین بود چون یک پیرانگی و یک فرزانگی خاص شوریدگی از عالم در آن موج می زد.
او از حفظ این شعر از ابتدا تا انتها برایمان می خواند و بی هیچ مکثی فراز و فرود آن را نیز با حرکات دست به ما نشان می دهد. اقدامی که بسیاری از حاضران را به وجد آورد و آمیخته شدن سحرکلام شهریار با لحظه اصفهانی مخاطب استاد، جلوه ای دیگر از جایگاه استاد در میان مردم داد.
شهریار در جوانی در تهران با بزرگان هنر و ادب همنشینی و دوستی داشت از جمله با ابوالحسن صبا، محمدتقی بهار، ایرج میرزا و عارف قزوینی و در سالهای بعد نیز با نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج، کریم امیری فیروزکوهی و برخی دیگر از هنرمندان دوستی و رابطه داشت و همه این دوستی ها از او شخصیتی بی مانند ساخته بود.
یکی دیگر از برش های ماندگار حیات استاد، مردم داری او بود. این را پدر یک شهیدی عنوان می کند که به خاطره اش از دیدار با استاد در دوران دفاع مقدس اشاره داشت.
او می گوید: استاد شهریار در کنار همه جایگاه ممتاز ادبی اش، مردم داری ویژه ای داشت و در کنار همه مشغله هایش دمی از مردم جدا نبود.
او اضافه می کند: او خیلی کم در مدح این و آن شعر سروده بود اما در مورد شهدا هرگز تعارف نداشت چرا که بارها شده بود، پدر یک شهید برای آنکه شعری بر مزار پسرش باشد، به استاد مراجعه می کرد و از ایشان می خواست که این کار را انجام دهد.
او میگوید: مزار شهدای گلگون کفن میهن اسلامی ما در تبریز مملو از اشعاری بود که شاعرش هیچ نامی نداشت اما قدرت کلام شهریار در پس آن بود.
شهریار برای همه مردم تبریز و حتی ایران خویشاوندی غیرقابل انکار است. او نامش بر سر در بسیاری از مغازه ها، خیابن ها، کوچه های فرعی، نام فرزندان، مجموعه های فرهنگی و ... نشسته است.
شهریار زنده است و هرگز از میان ما نخواهد رفت، نه تا وقتی که خانه اش در روزهای خنک و بارانی نوروز، اینچنین از مهمانانی از سراسر کشور، مملو است و شعرهایش به هر زبان قرائت میشود.
خانه موزه ادبی استاد شهریار به عنوان یکی از موزه های تحت مدیریت سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری تبریز در ایام نوروز تا کنون نزدیک به ۲۰ هزار بازدید داشته که با توجه به برودت هوا و تلاقی با ماه مبارک رمضان، نشان دهنده عمق تعلق خاطر مردم به این شاعر ارجمند است.
خانه ای که با نهایت دقت سعی شده خاطراتش دست نخورده و اصیل باقی بماند تا موجبات شناخت هرچه بهتر نسبت به ایشان را فراهم آورد.
نظرات