وقتی پای حاج آقا هارداسان‌هایمان به لبنان رسید

وقتی پای حاج آقا هارداسان‌هایمان به لبنان رسید

به گزارش شهریار و به نقل از فارس؛ دوباره آن شب بلند بی‌خبری کش آمد. تا صبح پلک‌هایمان روی‌هم نرفت. از رسانه‌های عبری تا انگلیسی و عرب‌زبان هر کجا نامی از شما بود به دنبال نشانی پی گرفتیم! ما این بار حاج‌آقا هارداسان هایمان را از جنگل‌های ورزقان با خود آوردیم تا لبنان و آوارهای ضاحیه! نبودید که نبودید. تاریخ دوباره تکرار می‌شد و چقدر بی‌رحم بود که نمی‌گذاشت زخم‌های قبلی‌مان التیام یابد و بعد تلخی تکرارشان را به کاممان بنشاند. ما مثل ۱۳ دی یتیم شدیم و مثل ۳۱ اردیبهشت حیران. دنبالتان گشتیم آقا سید هر کجا که فکرش را بکنید و شما بیشتر از هرکجا در قلبمان بودید. پدر حزب‌الله، رهبر مقاومت لبنان ما دوست داشیم یک‌بار همه آن حرف‌ها و شایعاتی که پشت سرتان می‌گفتند درست باشد. مثل آنچه که سال‌ها درباره‌ی‌تان می‌گفتند دلمان می‌خواست  لبنان نبودید، خداخدا می‌کردیم  از جای دیگری خبر صحت و سلامتی‌تان را بشنویم اما مگر می‌شد مرد میدان باشید و میان مردم و میدان نه! از شما غیر از این انتظار نمی‌رفت و چه خیال خامی داشتیم ما.

ما منتظرتان بودیم آقا سید، چرا نیامدید!؟
صبح که از پس پرده بی‌خبری طلوع کرد، محتاط‌تر شدیم. دست و دلمان نمی‌رفت اخبار را نگاه و شبکه‌های اجتماعی را رصد کنیم. ما از صبح‌های بعد از بلندای شب بی‌خبری چندسالی است که خاطره‌های خوبی نداریم. این بار چشم‌انتظاری‌مان بیشتر شد و دل‌هایمان هم امیدوارتر. خودمان را تسکین می‌دادیم که حالا حتماً مثل سال ۲۰۰۶ که در جریان جنگ ۳۳ روزه شایعه شهادت شما پیچید بعد از ۳ روز می‌آیید و در قاب تلویزیون برای‌مان سخنرانی می‌کنید. انگشت به سمت دریا می‌گیرید و نوید هدف قرارگرفتن ناوچه‌های اسرائیلی را به مقاومت و مردمش می‌دهید. ما منتظر بودیم آقا سید هیبت‌ و صلابتتان را یک‌بار دیگر  به تماشا بنشینیم و شما مثل همیشه خطاب قرارمان دهید و بگویید: یا اشرفَ الناس ... واطهرَ الناس ... واکرمَ الناس ... السلامُ علیکم. ما منتظر بودیم با جان‌ودل جواب سلامتان را بدهیم پس چرا نیامدید!؟

مادری که راضی نبود حتی عکس‌تان خش بردارد!
آقا سید دلتان چطور راضی شد فرزندانتان را تنها بگذارید و بروید!؟ شما که بهتر می‌شناسیدشان جانشان وصل است به جانتان، به کلامتان و نگاهتان. یادتان می‌آید آن زنی که در جریان بمباران خانه‌اش ویران شد. همانی را می‌گویم که از همهٔ دارایی‌هایش فقط تصویر شما را به سینه کشیده بود و از خانه و زیر آوار بیرون آورده بود. مادری  که طاقت نداشت حتی عکس شما خراشی بردارد.   آقا سید یادتان می‌آید آن مجروح انفجار پیجرها را. همان مردی که چشم‌هایش را ازدست‌داده بود و باز روی تخت بیمارستان گوش‌به‌فرمان شما بود و با چشم‌های نداشته‌اش به تماشای سخنرانی شما نشسته بود.  اصلاً چشم می‌خواست چه‌کار وقتی شما چشم و دل و جانش بودید!؟ زیاد دیده بودیم که مردم لبنان در جنگ  و در اندوه ازدست‌دادن عزیزترین‌هایشان خم به ابرو نمی‌آورند و برای سلامتی شما دعا می‌کنند. دل‌های داغدار و مصیبت زده‌شان که  می‌گویند سر سید حسن نصرالله به‌سلامت. جان ما فدای جان‌عزیز نصرالله. دیشب  فرزندان لبنانی‌تان، ما ایرانی‌ها، مردم یمن،   عراق، سوریه و... از خدا خواستیم از عمر ما بکاهد و به عمر عزیز شما اضافه کند غافل از اینکه دعای شما زودتر اجابت شده است شما که به قول خودتان شبانه‌روز دعا می‌کردید که خداوند بقیه عمرتان را بگیرد و به عمر رهبر معظم انقلاب اضافه کند. خیالتان راحت سید حسن نصرالله حالا که نیستید ما جای شما سرباز تمام‌وکمال آقایمان می‌شویم.

نماز شیرین پیروزی را باهم می‌خوانیم
امروز و روزها خانه‌های لبنان عزاخانه است همان خانه‌هایی که کوچک و بزرگشان حزب‌الله هستند و حزب‌الله پرور. ما نیز عزاداریم. ما و میلیون‌ها نفر فراتر از مرزهای لبنان غم ازدست‌دادن رهبری را می‌خوریم که زیر آتش وحوش صهیونیست سوخت اما چه سرنوشتی بهتر از شهادت برای شما. شما که یک روز در گوش جهان فریاد زده بودید: هرکجا ما را یافتید در همه جبهه‌ها در هر حسینیه و مسجد، ما را بکشید. ما شیعیان علی ابن ابی‌طالب هستیم فلسطین را تنها نخواهیم گذاشت. ما منتظرتان می‌مانیم آقا سید روزی سنگ‌فرش‌های قدس شریف را فرش می‌کنیم و منتظر می‌مانیم تا بیایید و آن نماز شیرین پیروزی را به جماعت بخوانیم. داغ شما اگرچه سنگین است اما دلخوشیم به صحبت‌هایتان به آن جمله  که گفتید در مکتب امام حسین علیه‌السلام و حضرت زینب سلام‌الله عاشق شهادت می‌شویم و جز زیبایی نمی‌بینیم. ما منتظرتان می‌مانیم آقا سید روز آزادی فلسطین، در صحن و سرای قدس. اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ

نگارنده : زینب نادعلی
لینک اصل خبر در سایت شهرداری تبریز

    منبع خبر

    شهرداری تبریز

    شهرداری تبریز

    شهرداری تبریز یک شهرداری در شهر تبریز می باشد

      نظرات