دکتر حجت: بی توجهی های میراث فرهنگی جبران ناپذیر است
منتخب مردم تهران در شورای شهر چهارم معتقد است که مسکنهای مهر ظرف چهار یا پنج دهه آینده نابود خواهد شد.
به گزارش بنانیوز (BanaNews.ir) مهدی حجت استاد پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران و یکی از شناخته شدهترین اساتید معماری ایران است. وی اخیرا از سوی مردم پایتخت برای نمایندگی در شورای شهر برگزیده شده است. مهدی حجت همچنین یکی از بنیانگذاران سازمان میراث فرهنگی است و این سازمان را مانند فرزند خود میداند. او در گفت و گویی که با خبر آنلاین داشت از دغدغههایش و نگرانیهایش درباره این سازمان میگوید و بزرگترین اشتباه دولتمردان را کم توجهی به میراث فرهنگی عنوان میکند چراکه از نظر او این بی توجهی ها جبران ناپذیر خواهند بود.
آقای دکتر ما همواره شعار دادهایم که دارای سابقه فرهنگی چند هزار ساله هستیم و یکی از قدیمیترین تمدنها جهان هستیم. اما من که تخصصی هم در معماری و شهرسازی ندارم متوجه میشوم که معماری و شهرسازی ما نسبتی با این فرهنگی که به آن افتخار میکنیم ندارد. یک نمونه واضح و مشخص آن مسکن مهر است. واقعا ما تا چه اندازه به مقولههای فرهنگی در شهرسازی مان توجه میکنیم؟
بدترین و کوچکترین مثال همین مسکن مهر است. من میخواهم ادعا بکنم که بهترین و بزرگترین مثالش این است که ما که در نظام اسلامی شعار نه شرقی، نه غربی میدهیم ، یعنی راه رفتن مثل دیگران را نفی میکنیم میخواهیم چگونه راه برویم؟ متد راه رفتن ما چیست؟ ما میگوییم که شرقی نیستیم ، غربی هم نیستیم. بالاخره یک جوری باید زندگی بکنیم من میپرسم که ما چگونه میخواهیم زندگی بکنیم؟ این یک جواب بسیار بلندی دارد. میگویند می خواهیم اسلامی زندگی بکنیم. من سوال میکنم که اگر جهانبینی اسلام در ایران حاکم باشد و همه مردم از آن تبعیت بکنند و همین جهانبینی اسلام در اندونزی حاکم باشد و همه مردم از آن تبعیت بکنند شکل زندگی مردم در اندونزی شبیه شکل زندگی ما در ایران خواهد شد؟ جواب منفی است. سوال من این میشود که آن عاملی که باعث میشود که شکل این دو زندگی با هم متفاوت باشند آن عامل چیست؟ آن عامل فرهنگ است. یعنی درست است که جهان بینی اسلامی درتمام جهان اسلام گسترش پیدا کرده است ولی مراکشیها یک جور زندگی میکنند، هندیها یکجور زندگی میکنند ، مالاییها یکجور زندگی میکنند و ایرانی ها هم یک جور دیگری زندگی میکنند. یک جهان بینی وقتی وارد کشورهای مختلف میشود بر اساس فرهنگی که در آن سرزمین وجود دارد در تعامل آن جهانبینی و آن فرهنگ یک مجموعهای از شکل زندگی به وجود میآید.
یعنی یک سبک زندگی؟
من دوست ندارم خیلی از کلمه سبک زندگی استفاده کنم چرا که ما میخواهیم life style را ترجمه بکنیم اما منظور من style نیست. اگر بخواهم درستترین کلمه را بکار ببرم باید بگویم سنتهای زندگی ما. ما در این سرزمین دارای یک جغرافیایی هستیم، یک موقعیت استراتژیک داریم، یک تاریخی بر ما گذشته، یک موقعی مورد هجوم مقدونیها و یک موقعهم مورد هجوم مغول قرار گرفتهایم. این موجودی که الآن در ایران وجود دارد یک آدمی است که یک پیشینهای دارد. هر آدمی محصول پیشینه خود است. شخصیت شما متاثر از این است که در دوران کودکی و نوجوانی بر شما چه گذشته است که امروز این شخصیت را دارید. این سرزمین با موقعیت جغرافیایی و تاریخی که داشته است یک خصوصیاتی داشته است. الآن هم فرض میکنیم همه آحاد ملت می خواهند عین جهانبینی اسلامی را تبعیت کنند ولی شکل زندگی آنها ایرانی خواهد بود. به این دلیل است که میگویند معماری و شهرسازی ایرانی و اسلامی . اگر سیاستهای یک حکومتی از توجه به اینکه منبع استخراج این شکل زندگی چیست، یعنی آن عنصری که شکل زندگی ما را به وجود میآورد و تحت تاثیر آن شهرسازی و معماری شکل میگیرد آن شکل زندگی که تحت تاثیر جهانبینی اسلامی هست اما عنصر فرهنگ در آن وجود دارد اگر از این عنصر مهم فرهنگ غفلت کرد مسکن مهر ساختن پیش آن هیچ است. یعنی کوچکترین اشتباه است.
اما دولت در سالهای اخیر هزینه بسیار زیادی را برای همین مسکن مهر کرده است.
اما به نظر من کوچکترین اشتباه است، چراکه ضرر زیادی دارد اما میتوان همه آن را خراب کرد ، کما اینکه اروپاییها هم این کار را کردند. من به شما قول می دهم که ظرف ۴ یا ۵ دهه آینده همه مسکن مهرهایی که ساختهاند خراب خواهند شد. آیا این سواد زیادی میخواهد که بفهمید آیا انسان در یک چنین لونههایی می تواند زندگی کند یا خیر؟ اما بزرگترین غفلتی که ما در طول این هشت سالی که اشاره کردید که البته قبل از آن هم کمی پررنگتر یا کمرنگتر بوده است این است که ما فهم نسبت به این معنا نداریم که ما چگونه میخواهیم زندگی کنیم و گنجینهای که ما باید به آن پناه ببریم که از آن شعار نه شرقی و نه غربی ما تحقق پیدا بکند آن گنجینه کجاست؟ اصلها ثابت و فرعها فی السما، اگر ما می خواهیم شجره طیبه باشیم آن اصل ثابت کجاست؟ از کجا میخواهیم این را فراهم بیاوریم. وقتی شما مجموعه میراث فرهنگی مملکتتان را تبدیل می کنید به مشتی اشیایی که فقط باید با آن تجارت و تفریح کرد و پول در آورد که توریست برود ببیند ، وقتی شما نمی فهمید که میراث فرهنگی شما تنها گنجینهای است که راه خلاص شما در آینده زندگیتان در این دنیاست و گرنه یا شما شرقی خواهید شد و یا غربی خواهید شد،اگر شما میراث فرهنگی خود را مورد توجه قرار ندهید قطعا در مقابل دشمنانتان زانو خواهید زد چراکه درختی که ریشه ندارد با یک باد خواهد افتاد. اینها آیه قرآن است. شما مجموعه میراث فرهنگی خود را تبدیل کردهاید به جایی برای تفریح کردن و پول در آوردن . میراث فرهنگی ما یعنی تمام میراث مادی و معنوی باقیمانده از تمام نسلهای گذشته در این سرزمین که کیفیت زندگی کردن در این سرزمین را به ما یاد میدهد و میگوید که ما در اینجا باید چگونه باشیم. رموز اینجا بودن و ایرانی بودن را به ما می آموزد. تنها و منحصر گنجینهای است که به ما زیستن ایرانی را می آموزد. اگر ما این را مورد غفلت قرار بدهیم و تبدیل کنیم به یک عشرتکده و یک بنگاه معاملات املاک و بعد هم ادعا کنیم که میخواهیم این را به بخش خصوصی واگذار کنیم ، این بزرگترین جهالتی است که میتوان انجام داد. مسکن مهر در برابر این هیچ است چراکه قابل بازگشت است. ممکن است که سیاستهای اقتصادی کشور غلط باشد اما میتوان ظرف چند سال آن را ترمیم کرد مانند آلمان بعد از جنگ که بعد از ۱۰ سال به انگلیس فاتح جنگ پول قرض داد. شما میتوانید سیاستهای اقتصادی را ترمیم کنید و وضع اقتصادی مردم خوب بشود، یا روابط خارجیتان خراب شده و بروید صحبت کنید و آن را درست کنید اما اگر تصور مردم نسبت به گنجینه چگونه زیستنشان عوض شد، یعنی به جای اینکه پدر خودشان را پدر و مراد و معلم خود تلقی کنند یک ژیگولویی تلقی کردند که باید با آن شوخی کرد و تفریح کرد، این دیگر قابل بازگشت نیست.
شما مشکل اصلی ما در بحث میراث فرهنگی را چه میدانید؟
بزرگترین مشکل ما در طول این سالها این بوده است که دیدگاه ما و جایگاه میراث فرهنگی در جامعه ما تغییر موضع داده است. یعنی آن تلقی که مردم از میراث فرهنگی داشتند آن تغییر پیدا کرده است و تبدیل شده به چیزی که قابل تفریح و قابل معامله است. این بزرگترین اشتباهی است که سیاستهای کلان یک کشور در باب مسائل فرهنگی انجام میدهد که آثار آن در معماری و شهرسازی و به طور کلی در شکل زندگی مردمان تاثیر میگذارد. ما امروز میخواهیم بدانیم که چگونه بپوشیم، چگونه زندگی کنیم، چگونه تفریح کنیم و هزاران سوال دیگر. ما هزاران سال است که در این مملکت زندگی کردهایم ، ما روشهایی را پیدا کردهایم؛ آن ذوق و تبع سلیم ایرانی را آزمایش کرده ایم. چیزهایی بوده که با این ذوق و طبیعت نمیخوانده است و ما آنها را پس زدهایم، همچنین چیزهایی بوده که ما قبول کردهایم، یعنی ما برای خودمان یک منشی داریم. من از شما سوال میکنم، ایرانی بودن یعنی چه؟ شما از فردا صبح می خواهید ایرانی زندگی کنید ، یعنی میخواهید چه کار کنید؟ آیا به این معنی است که دیزی بخورید؟! اگر این جوانهای مملکت ما بگویند که زعمای قوم ، بزرگان، عزیزان من خواهش میکنم که شما به من بفرمایید که ایرانی ، اسلامی زندگی کردن یعنی چه؟ اسلامی بودنش را می فهمم یعنی همه دستورات اسلام را اجرا کنم اما این ایرانی چیست؟ شما چه پاسخی برای این دارید؟ ایرانی بودن به این است که در این خاک بمانیم و اگر رفتیم ترکیه دیگر ایرانی نیستیم؟ غفلت نسبت به این معانی یعنی از دست دادن همه چیز. اگر بازگشتیم وضعمان سامان پیدا میکند اما اگر بازنگشتیم وضع شهرمان همین میشود که میبینید.
اما حداقل در این دولت شعار ایرانی بودن و مکتب ایرانی زیاد داده میشد.
بگذارید من یک مثال بزنم: شما مقابل یک آیینه نشستهاید و تصویر صورت شما در این آیینه افتاده است، شما میخواهید دستتان را در آیینه فرو کنید و آن صورت را عوض کنید در حالی که صورت خود را میخواهید ثابت نگه دارید. اینکه مدام میگویند معماری ایرانی-اسلامی بسازید محال است. این مانند همین است که بخواهیم دستمان را ببریم داخل آینه. اگر میخواهیم آن صورت عوض شود باید صورت خودمان را عوض کنیم.اگر این عوض شد آن هم عوض میشود. من متاسفم که عرض کنم که همه این ۸ نفر عزیزان ما که در انتخابات شرکت کردند و در مناظرات تلویزیونی حاضر بودند یک کلمه درباره این مراجعه به اصل ریشههای فرهنگی خودمان صحبت نکردند. همه گفتند ما اقتصاد را درست میکنیم، روابط خارجی را درست میکنیم و غیره ولی مشکل ما اینها نیست. بعضی وقتها بدجوری سیلی این غفلت به صورت ما میخورد مانند برخی از بداخلاقیهایی که می بینیم و مردم متنفر میشوند. آدم نفرت را در مردم از برخی از رفتارهای ناشایست میبیند. وقتی این سیلیها میخورد تازه می فهمیم که این کارها برای ما نیست و ما از اینگونه رفتارها خوشمان نمی آید. ما دوست نداریم که یک نفر چیزی را در بیاورد و مدام بگوید بگم بگم. ما ایرانیها از این کارها خوشمان نمیآید. طبع ما طبع دیگری است. اما هیچوقت این طبع مورد شناسایی قرار نگرفته است. آن روزی که من سازمان میراث فرهنگی را بنیان میگذاشتم همه آرزویم در جوانی این بود که ما بتوانیم با مراجعه به مجموعه میراث فرهنگی این سرزمین قواعد و اصول و روابطی را بیرون بکشیم که آنها روش زندگی ما بشود و بعد بتوانیم سرمان را بلند بگیریم و بگوییم ما ایرانی هستیم و بر اساس اصول ایرانی خودمان زیر سایه تعالیم عالیه اسلامی زندگی میکنیم. اما امروز یک نقص بزرگ داریم و آن این است که نمیدانیم که ایرانی بودن یعنی چه؟ جوانهای ما هیچ گناهی ندارند که در شکل زندگی خودشان ، در لباس پوشیدنشان و در زندگیشان کدام الگو وجود دارد؟ ما مدام یک سری دستورات اخلاقی میدهیم اما شکل زندگی در اختیارشان قرار نمیدهیم. این آن ارزشی است که میراث فرهنگی میبایست داشته باشد که بتواند با سرعت به خواست جوان ها پاسخ دهد. به این جهت است که من به شدت با الحاق سازمان میراث فرهنگی به وزارت ارشاد مخالفت میکردم. چراکه میراث فرهنگی محل تحقیق است. میراث فرهنگی یک معدن و گنجینهای است که باید مورد انکشاف قرار بگیرد تا بتواند آن ارزشها از آن بیرون بیاید. یک چیز نمایشی نیست که ما ببریم در جایی قرار دهیم و در معرض دید جهانگردان بگذاریم. این منبع بودن ما و کیفیت بودن ماست.
سید صادق روحانی- خبرآنلاین
نظرات