حمامهای سنتی از بین رفته و جنها، بیخانمان شدهاند
هوا سرد بود و برف میبارید. باید کوچههای تنگ و برف گرفته را پشت سر میگذاشتیم تا به گرمابه پارس میرسیدیم. مادر، لباسهای تمیز را در بقچهای پیچیده و در ساک دستی قرمز رنگش گذاشته بود. پرتقال و نارنگی و انارها را هم گوشه ساک، چپانده بود. مادر، در آهنی را باز میکرد و ما پرده را کنار میزدیم و سلام میکردیم و وارد میشدیم. مادر، لباسها را از تنمان میکند و راهی فضای داخلی گرمابهمان میکرد. دورتادور حوضچهها مینشستیم و به شوق خوردن میوهها، تن و بدن خود را می شستیم و سرمست از بوی پرتقال و شیرینی انار از آن فضای مهآلود خارج میشدیم. بخار، همهجا را گرفته بود و چشم، چشم را نمیدید.
مادر، دستمان را در دست میگرفت و روانه حمام سردمان میکرد. لپهامان، گل انداخته بود و و از بس، کیسه و سفیدآب به تنمان کشیده بودند، بدنمان میسوخت. دستها و پاهامان، پیر شده بود و مادر میگفت: «تازه حالا، تر و تمیز شدید بچه ها.»
سال ها از آن روز گذشته. دیگر نشانی از گرمابه پارس باقی نمانده. کسی نمیداند زهرا خانم، کجاست و چه میکند؟ حمامهای سنتی، کاربرد خود را از دست دادهاند؛ یا به پاساژ و آپارتمانهای چندطبقه تبدیل شدهاند یا به مخروبهای برای آمد و رفت معتادین. آنها هم که هنوزسرپا هستند و به فعالیت خود ادامه میدهند مکانی شدهاند برای استحمام کارگران فصلی . دیگر کسی حمام عروسی نمیرود و مراسم ختنهسوران و حمام زایمان خود را در گرمابههای سنتی، برگزار نمیکند.
آنگونه که «احمد وکیلیان»، مردمشناس میگوید: «روزگاری دختران اصفهانی، شبهای چهارشنبه، برای بازشدن بخت و اقبال خود به حمام شیخ بهایی میرفتند و با جام «چهل کلید»، آب بر سر و روی خود میریختند. جام چهل کلید، جام کوچک مسی یا برنجینی بود که آیات قرآن را روی و درون آن، حک کرده بودند. شیرازیها هم به سعدیه میرفتند و با همان جام، از آبی که در حوض سعدیه بود بر سر و روی خود میریختند. با آب دباغخانهها هم بختگشایی میکردند. دختران در رشت و تهران، شبهای چهارشنبهسوری به دباغخانهها میرفتند و جرعهای آب از هفت چاه دباغخانه بر سر خود میریختند. رسمی که امروز بسیار کمرنگ شده است.»
روزگاری حمام رفتن، آداب و تشریفات خاص خود را داشت. از حمام بزرگ برای شستوشو و کیسه کشیدن و از حمام کوچک برای غسل کردن و حمام «توآبی» (اصطلاحی است برای حمام رفتن بدون شستشو و چرک کردن و فقط به نیت غسل) استفاده میکردند.
به گفته وکیلیان بسیاری از حمامهای قدیم، بهویژه در ماه رمضان، نیمی از روز مردانه و نیمی دیگر زنانه بود؛ هنوز هم در بعضی از شهرهای کوچک و روستاها این قاعده برقرار و حمامها، زنانه و مردانه است. برای نمونه میتوان به حمام روستای رودخانه سبزوار و روستای فرنق خمین اشاره کرد.
وکیلیان میگوید: «روستای رودخانه، تنها یک حمام دارد که یک هفته پیش از ماه رمضان برای تعمیر و نظافت، تعطیل میشود و دو روز مانده به ماه رمضان، کار خود را از سر میگیرد. کدخدای ده به پشتبام حمام یا بالای تون میرود و با صدای بلند چند مرتبه جار میکشد: «آهای مؤمنین، حمام باز شده است» اهالی با شنیدن صدای کدخدا، خود را برای حمام رفتن آماده میکنند.»
مدیرمسئول و سردبیر فصلنامه پژوهشی «فرهنگ مردم» با اشاره به گرمابههای روستای فرنق خمین هم میگوید: «دو حمام خزینه در این روستا وجود دارد که به حمام «قلعه بالا» و «قلعهپائین» معروفاند. گرمابههایی که هر روز، از اذان صبح تا ساعتی بعد از طلوع آفتاب به مردها و پسران و از یک ساعت بعد از طلوع آفتاب تا چهار بعد از ظهر به زنها تعلق دارند. اما در ماه رمضان ساعت کار حمامها تغییر میکند بهگونهای که از سحر تا طلوع آفتاب، مردان و از تیغ آفتاب تا سه بعد از ظهر زنان به گرمابه فرنق میروند. حمام از سه تا شش بعد از ظهر بار دیگر به مردان و از آن زمان تا ۱۰ شب به زنان، اختصاص مییابد.»
به گفته وکیلیان، حمامهای عمومی، پیش از عید نوروز و ماه رمضان، شلوغتر از هر زمان دیگری بودهاند. مردم در واپسین روزهای ماه شعبان به حمام میرفتند تا برای ماه رمضان کمتر به حمام نیاز داشته باشند. چراکه باورشان براین بود اگر هنگام روزهداری به حمام بروند و زیاد معطل شوند، روزهشان دچار اشکال میشود. به همین خاطر در این ماه یا از استحمامهای طولانی پرهیز میکردند و یا شب به حمام میرفتند تا روزه آنها با مشکل روبه رو نشود. از اینرو، کار اغلب حمامها شبانهروزی میشد و مشتری حمامها در شب بیشتر بود.
امروز گرمابههای سنتی، چون قهوهخانهها، کارکرد خود را از دست دادهاند. چراکه در بسیاری از خانهها، فضایی هرچند کوچک را به حمام کردن اختصاص دادهاند. اما آنچه اهمیت دارد اینکه باید آداب و رسوم مرتبط با گرمابهها، گردآوری و حفظ شود تا مردم با اماکنی که یک روز، پایگاههایی قوی به لحاظ اجتماعی و اطلاعرسانی بودهاند، آشنا شوند.
ماجرای جن، حمام قدیمی و ترسی دلنشین
«جن»، واژهای عربی و بهمعنی موجودی پنهان و نادیدنی است. بخشی از باور مسلمانان به جن از کتاب آسمانیشان سرچشمه میگیرد. در قرآن کریم، ۲۲ بار به نام جن اشاره شده؛ موجودی که از آتش آفریده شده و سالها پیش از انسان بر زمین میزیسته است.
و اما در باور عامه، جن شبیه انسان است با این تفاوت که بهجای پا سم دارد و موهایش بور است. با تولد هر نوزاد، در طایفه اجانین هم کودکی به دنیا میآید که زشت و لاغر و سیاه و همزاد انسان تازه به دنیا آمده است.
روزگاری براین باور بودند که اجانین، شب هنگام به حمامها میروند و مراسم عروسی و عزای خود را در حمام برگزار میکنند. از اینرو تعدادی افراد خرافی از اینکه شبها به حمام روند، دوری میکردند و اگر ناچار میشدند و به گرمابه میرفتند با هربار ریختن آب گرم بر سر و روی خود«بسمالله الرحمن الرحیم» میگفتند تا اجانین را از خود دور کنند و به انها آسیبی نرسانند. میترسیدند، بهانه ای به دست جنها دهند مثلا بچههاشان را با آب گرم بسوزانند و گرفتار عذاب اجنه کافر شوند.
محمدرضا شمس که کتاب«اسطورههای ملل» را گردآوری کرده، باور به جن را زاییده توهم، ترس و عدم شناخت میداند و میگوید:«جن برای مردم، موجودی ناشناخته بوده است. از سوی دیگر روزگاری زنان، روزها و مردان، شبها به حمام میرفتند و کاملا طبیعی است که انسان در شب با توجه به تاریکی و خلوت بودن فضا دچار ترس و توهم شده و هر سایهای را جن، تصور کند.»
این نویسنده و پژوهشگر، ترس ناشی از دیدن جن در حمام را برای بعضی افراد، ترسی دلنشین توصیف میکند: «آنگونه که شنیدهایم و برایمان تعریف کردهاند بودهاند کسانی که توهم خود را واقعی دانسته و از ترس سکته کردهاند اما کسان دیگری هم بودهاند که تخیلات خود را با آب و تاب برای دیگران تعریف میکردند و از اجنهای میگفتند که در حمام دیده و یا در مراسم عروسی و عزاشان شرکت کردهاند. این ترس برای آنها، ترس لذتبخشی بوده مثل ما که امروز مینشینیم، فیلم ترسناک میبینیم و از تماشایش هم وحشت میکنیم و هم لذت می بریم.»
شمس براین باور است که «افسانهها به مکان خاصی تعلق ندارند بلکه به سرزمینهای مختلف سفر میکنند و در هرجا رنگ و بوی آن منطقه را به خود میگیرند. باور پیشینیان به جن هم ناشی از ناآگاهی آنان بوده به این معنی که وقتی دانش انسانها در گذشته از پیبردن به علت و کنه چیزی درمیماند، دست به دامن تخیل میشد و باور عامیانه به جن و شکل و ظاهر او، نتیجه همین ناآگاهی است.»
منبع: خبرگزاری میراث فرهنگی
نظرات