آقای شهردار کسری بودجه با خواجوی کرمانی جبران نمی‌شود!

آقای شهردار کسری بودجه با خواجوی کرمانی جبران نمی‌شود!

www.BanaNews.irفضای عمومی شهری را فضایی عمدتاً با مالکیت عمومی که در دسترسی عموم مردم قرار دارد و در آن عملکردهای جمعی یا انفرادی صورت می‌گیرد تعریف کرده‌اند. به باور متخصصان امروزه فضاهای عمومی شهری به بخش جدایی ناپذیری از هویت شهری تبدیل شده‌اند و شهرداری‌های مختلف دنیا سعی در گسترش فضاهای عمومی برای «آرامش روانی» شهروندان دارند.

به گزارش بنانیوز (BanaNews.ir)به نقل از ایسنا،اگرچه نحوه استفاده از این فضاها در کشورهای مختلف، متفاوت است اما در هر صورت نقطه مشترک همه شهرها در استفاده از فضاهای عمومی آرامش روانی است اگرچه تعریف هر کشور از آرامش روانی ممکن است متفاوت باشد اما تفریح سالم و بدون دغدغه نقطه مشترک همه جوامع از آرامش روانی است.

بهداشت روانی و سلامت فکری شهروندان یک جامعه که به عنوان اصلی‌ترین مولفه در توسعه نقش آفرینی می‌کنند، یک اصل مهم بوده و برنامه‌ریزی برای رسیدن به آن برعهده تصمیم‌سازان و برنامه‌ریزان و دولت‌مردان است.

یکی از فاکتورهای موثر بر سلامت روح و نشاط و شادابی شهروند، فضای عمومی شهری، مفرح، زیبا و انرژیک بودن محیط زندگی و فراهم بودن شرایط آسان دسترسی به این فضاها است.

امروز شهرداری‌ها در کلان‌شهرهای جهان برای راحتی شهروندانی که عوارض و مالیات می‌پردازند، محیطی با نشاط و مفرح ایجاد کرده‌اند و شهرداری‌ها در ایران و خصوصا شهری که داعیه فرهنگ و تمدن را دارد، نه‌تنها در ایجاد فضای زیبای بصری به یک برنامه‌ریزی دقیق دست نیافته و المان‌های آن سال‌هاست یک تکرار را به چشم شهروندان هدیه می‌کند،بلکه فرصت استفاده از فضاهای عمومی شهر را نیز از شهروندان سلب کرده است.

به گزارش ایسنا، تفرجگاه خواجوی کرمانی از جمله فضاهای عمومی تعریف شده در شهر شیراز است که در شمال این شهر در تنگ الله اکبر و مشرف به دروازه قرآن است. جایی که آب چشمه معروف رکنی نیز از کنار آن می‌گذرد.

این جای با صفا که بر فراز آن می‌توانی گنبد فیروزه‌ای شاهچراغ را به نظاره بنشینی و طاووس معروف هزار رنگش دل از دلت ببرد، محفل و میعادگاه خانواده‌های شیرازی در پسین و شامگاه است.

به قصد تهیه گزارشی از این تفرجگاه شهری به زیارت خواجو می‌رویم.چند پله اول را که طی می کنیم در کمال ناباوری گیت‌های الکترونیکی را مشاهده می‌کنیم که راه را بر مردم بسته است!دقیق‌تر که می شویم نوشته‌ای بر روی تابلو توجه را جلب می‌کند. بلیت ورودی ۲۰۰ تومان! ناباورانه نگاه خود را دقیق‌تر می‌کنیم که نوشته‌ای دیگر بیشتر اسباب توجه را جلب می کند.«از پذیرش هر گونه کارت معذوریم»!

لختی درنگ می‌کنیم و به خود می‌گوییم: زهی خیال باطل ما را باش که آمده بودیم از اقدامات شهرداری برای «آرامش روانی» شهروندان گزارش کار کنیم! تصورمان بر این بود که شهرداری شیراز چقدر خوب پاسخ محبت‌های مردم در پرداخت عوارضش را می دهد.

از مامور بلیت فروش می‌پرسیم از کی اینجا بلیت می‌فروشند؟ می‌گوید از آبان پارسال! با فرماندار تماس می‌گیریم اظهار بی اطلاعی می‌کند! عضو شورای شهر هم در پاسخ به تماس قرار فردا را می‌گذارد. به ناچار با مردم صحبت می‌کنیم. جوانی همراه با نامزدش مشغول چانه زنی با مامور بلیت فروش است. از او می‌پرسیم مشکل چیست؟ می‌گوید: شهرداری از دویست تومان خودش نمی‌گذرد اما انتظار دارد ما از پانصد تومان بگذریم! می‌پرسیم فکر می کردی برای آمدن به خواجوی کرمانی پول بپردازی؟ این بار نامزدش پاسخ می دهد: بنویس آقای شهردار کسر درآمد شهرداری با خواجوی کرمانی جبران نمی شود! پسر جوان همراه او می گوید: مثلا در طول سال عوارض اتومبیل،خانه،ساخت و ساز و دهها عوارض دیگر از مردم می‌گیرند که شهر را آباد و زیبا کنند اما منت این زیبایی را هم نه تنها بر سرمان می‌گذارند که پول زیبا سازی را نیز جداگانه دریافت می‌کنند!

جوان دانشجویی که شاهد گفت و گوی ما است وارد بحث می‌شود و خطاب به ما می‌گوید: آقا تو رو خدا به شهردار پیشنهاد کنید ورودی‌های شیراز را نیز مامور بگذارد و از هر مسافر ورودی طلب کند، دم دم نوروز است و اگر راست می گویند که ۵ میلیون مسافر نوروزی دارند به عبارتی می شود ۵ میلیون ضرب در ۲۰۰ تومان، درآمد هنگفتی است ها! راستی می‌شود چند خواجوی دیگر را در شیراز ایجاد کرد تا از درآمد بلیت فروشی اش شهر را که گلستان بود،بهشت کرد!

عرق شرم بر پیشانی‌ می‌نشیند و رگ غیرت شیرازی گل می‌کند! از او می‌پرسیم حالا چرا این همه طعنه؟! می‌گوید: وقتی شیراز قبول شدم گویی همه دنیا را به من داده بودند که شیراز خال رخ هفت کشور بود و دانشگاهش زبانزد خاص و عام اما چه سود که تا مدت‌ها وقتی به حافظیه می‌رفتم مامور بلیت فروش بی‌خیال نیم بها بودن بلیت برای دانشجویان مرا خجالت می داد که حالا ۵۰۰ تومان چی هست که من دنبال پول خرد بگردم! پیش خودم گفتم خواجه شهر راز که خال هندویم را ندید شاید این خواجوی کرمانی با ما مهربانتر باشد اما افسوس که او نیز برخورد بهتری نداشت!

نه به عنوان یک خبرنگار باید از حیثیت شیرازی ها دفاع می کردیم،با الهام از فیلم «ناصرالدین شاه آکتور سینما» گفتیم: شیراز و مردمونش هردو قشنگند اما مدیرای غیربومیش بدند! جوان دانشجو خندید و خداحافظی کرد. تحمل شنیدن متلک‌هایی از جنس صحبت‌های آن جوان دانشجو را نداشتیم گزارش را نیمه کاره رها کردیم تا صبح با اعضای شورا تماس بگیریم.

مهدی خانی، عضو فعال شورای شهر شیراز که در ۵ کمیسیون این شورا فعالیت دارد خوب به حرف‌هایمان توجه می‌کند و می گوید: صحبت‌های تلخی بود، به نظر می‌رسد تصمیم اتخاذ شده هم برای خواجو و هم برای باغ دلگشا باید تغییر کند. چرا که هر دو مکان بار عمومی دارد خاصه اینکه باغ دلگشا بار محله‌ای هم دارد لذا شورا باید در تصمیم خود برای خواجوی کرمانی تجدید نظر کند، فکر کنم اعضای شورا نیز مخالفتی برای ابطال بلیت فروشی نداشته باشند، به نظرم اگر قرار باشد نگران نگهداری آن مجموعه باشیم باید شیوه نگهداری را عوض کنیم نه اینکه آنجا بلیت فروشی کنیم. نیت اعضای شورا در این مورد نگهداری بهتر این مجموعه بوده اما در شیوه نگهداری باید تجدید نظر کرد.

به گزارش ایسنا، اگرچه صحبت‌های این عضو شورا ما را امیدوار می‌کند که شهرداری برای فضاهای عمومی بلیت فروشی نداشته باشد اما سخنان گزنده آن جوان دانشجو و تغییر نگاهش به کلان شهر فرهنگی شیراز می طلبد که اگر قرار است پایتخت فرهنگی باشیم علاوه بر داشتن فضاهای عمومی و فرهنگی ،«نیروی انسانی تربیت شده» در حوزه فرهنگ نیز داشته باشیم نیرویی که «خال رخ هفت کشور» را به ثمن بخس نفروشد!

 

گزارش از فرزاد صدری

 

 

    نظرات