ارزیابی تأثیر اجتماعی طرح‌های شهری

ارزیابی تأثیر اجتماعی طرح‌های شهری

به گزارش بنانیوز (BanaNews.ir) www.BanaNews.irگروه علمی- تخصصی جامعه‌شناسی شهر نشستی را در سالن کنفرانس انجمن جامعه‌شناسی ایران، با عنوان "ارزیابی تأثیر اجتماعی طرح‌های شهری" برگزار کرد. در بخش نخست این نشست، دکتر پویا علاء الدینی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران بحثی را با عنوان "ارزیابی طرح‌های شهری در ایران: برخی تجربه‌ها" مطرح کرد و در بخش دوم، دکتر محمد فاضلی، عضو هیأت علمی دانشگاه مازندران، به بررسی "نقش ارزیابی تأثیر اجتماعی در تحقق اهداف طرح جامع شهر تهران" پرداخت.

ارزیابی طرح‌های شهری در ایران: برخی تجربه‌ها

این جلسه با بحث دکتر پویا علاء الدینی در مورد معنای ارزیابی در پروژه‌های توسعه و انواع این ارزیابی‌ها آغاز شد. او در این زمینه گفت: در حال حاضر، در پروژه‌های توسعه، چند نوع ارزیابی وجود دارد و واژه‌هایی که برای آنها استفاده می‌شود خیلی با هم تداخل دارند. به عنوان مثال، یک نوع ارزیابی‌ وجود دارد که برای این صورت می‌گیرد که انسان بفهمد وضعیت جامعه‌ای چگونه است. برای پاسخ به این نوع پرسش‌ها، معمولاً ارزیابی‌هایی در حد نیازسنجی و امکان‌سنجی انجام می‌گیرد. من این قبیل پروژه‌ها را "ارزیابی اجتماعی اولیه" می‌نامم. گاهی هم حتی بعد از آن امکان‌سنجی ممکن است پروژه کلی باشد و لازم است پاسخ‌های دقیق‌تری داده شوند. یک ارزیابی اجتماعی دیگر هم هست که تلاش می‌کند تأثیر اجتماعی پروژه را از قبل به نوعی پیش‌بینی کند که این در ایران کم سابقه‌ است و عموماً سازمان‌های بین‌المللی آن را به کار می‌گیرند. این نوع ارزیابی تا حدی هم دشوار و هم هزینه‌بر است. یک نوع ارزیابی دیگری که در ایران خیلی کم انجام می‌شود، شیوه‌ای است که به آن "پایش و ارزشیابی" گویند. این نوع ارزیابی از دهه ۸۰ میلادی به بعد در سازمان‌های بین‌المللی خیلی باب شد. دلیل آن هم این بود که پروژه‌های توسعه‌ای غالباً دچار مشکل می‌شدند و به این نتیجه رسیده بودند که باید حین انجام پروژه اطلاعاتی جمع کنند که مطمئن شوند راهی که در پیش گرفته‌اند، درست است. پایش و ارزشیابی هم می‌تواند یک ارزیابی فرایندی باشد و هم می‌تواند در سطحی بالا‌تر بررسی کند که پروژه در دست انجام تا چه حد در جامعه تأثیرگذار است. پروژه‌های خیلی کوچک معمولاً سیستم پایش و ارزشیابی ندارند، چون هزینه‌برند؛ اما در پروژه‌های بزرگ‌تر این ارزیابی معمولاً قسمتی از مدیریت اطلاعات است. من در ایران واقعاً تا امروز ندیده‌ام که یک سیستم درست پایش و ارزشیابی وجود داشته باشد ولی همه اهمیت آن را می‌دانند. دیگر اینکه وقتی پروژه‌ای تمام می‌شود، باید ببینیم چه کارهایی صورت گرفته است. ارزشیابی پروژه‌ها را می‌توان به صورت سیستماتیک انجام داد و از روز اول اطلاعات را جمع‌آوری کرد و دقت داشت که تا انتها همه چیز به درستی ارزشیابی شود.

وی افزود: در ایران، از زمان رضاشاه به بعد، برای پروژه‌ها طرح‌های توجیهی داشته‌ایم که مطالعات اجتماعی هم جزئی از آن بوده است و می‌توان گفت که این‌‌ همان نوع مطالعات اجتماعی اولیه‌اند که موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران انجام می‌داد. با این وجود، با نگاهی به مطالعات ارزشیابی انجام شده پس از پایان پروژه‌ها، می‌بینیم که هیچ‌یک از این مطالعات خیلی سیستماتیک نیست. در واقع، پروژه‌ای تمام شده و بعد از آن بررسی می‌کنند که آیا اثر بدی در جامعه گذاشته یا نه. اخیراً به این مسأله توجه شده ولی به دلیل زمان و هزینه‌ای که باید در مطالعات سیستماتیک انجام شود، این نوع ارزشیابی‌ها همچنان دشوار به نظر می‌رسند. از سوی دیگر، یک دسته مطالعات هم وجود دارد که در سازمان‌های معتبر‌تر و توسط آژانس‌های بین‌المللی در ایران انجام شده و بیشتر آنها را پژوهشگران ایرانی انجام داده‌اند، مثل ارزیابی‌هایی که بعد از خاتمه پروژه صورت می‌گیرد.

علاء‌الدینی در ادامه توضیح داد: ارزشیابی آثار اجتماعی یک پروژه عموماً دو هدف را دنبال می‌کند؛ یکی اینکه ببیند آیا پروژه توفیق پیدا کرده و به اهداف بزرگ یا کوچکش رسیده یا نه و به خصوص در مورد پروژه‌های اجتماعی، اینکه تا چه حد پروژه توانسته وضعیت اجتماعی آن منطقه را تغییر دهد. هدف دومی که در ارزشیابی آثار اجتماعی یک پروژه دنبال می‌شود این است که آثار منفی پروژه را در زندگی اجتماعی مردم بسنجد. انجام این ارزشیابی‌ها در کل چندان ساده نیست؛ به خصوص که پروژه‌های اجتماعی عموماً در چند مرحله انجام می‌شوند و نیاز دارند که در طول زمان مورد بررسی قرار گیرند تا ببینیم شاخص‌ها قبل و بعد از پروژه چه تغییراتی می‌کنند. ولی این کار هم به تنهایی کافی نیست، چون ممکن است جامعه‌ در طول زمان پروژه دستخوش تغییر شود و این تغییری ربطی به پروژه ما نداشته باشد. بنابراین در این نوع ارزشیابی‌ها عموماً به یک گروه شاهد هم نیاز داریم که اغلب پیدا کردن آن دشوار است. علاوه بر این، ما معمولاً نیاز به یک نظریه داریم که ببینیم که انجام یک پروژه خاصچگونه روی جامعه‌ تأثیر می‌گذارد. در واقع بدون نظریه، بررسی ابعاد مختلف مسأله ممکن نیست و یافتن یک نظریه که بر اساس آن کار ارزشیابی انجام شود نیز در نوع خود دشوار است.

به گزارش بنانیوز در این نشست که ۷ تیرماه ۱۳۹۰ برگزار شده بود ، سخنران بخش اول این نشست در مورد ابزارهای این نوع ارزشیابی‌ها نیز یادآور شد: مثل تمام مطالعات اجتماعی دیگر، ابزارهای ما روش‌های کیفی و کمی هستند. معمولاً برای اثبات یک مسأله روش کمی ساده‌تر است و مردم در مقابل آن راحت‌تر توجیه می‌شوند ولی خیلی مواقع ما نیاز داریم که از روش‌های کیفی استفاده کنیم، به خصوص وقتی می‌خواهیم تغییرات ساختاری را بررسی کنیم. علاوه بر این، در مقابل هر دو روش، به خصوص روش‌ کمی، محدودیت‌های دیگری نیز وجود دارد که از جمله مهم‌ترین آنها هزینه‌بر بودن این طرح‌هاست. چون باید حداقل در دو دوره زمانی دو مجموعه اطلاعات جمع‌آوری کنیم. مسأله دیگر این است که اغلب نمی‌توان توجیه کرد که چرا به یک گروه خدمات ارائه می‌شود و گروه دیگر، یعنی گروه شاهد، هیچ خدماتی دریافت نمی‌کند. در کنار این موارد، مشکل دیگر این است که مشاورانی که برای این پروژه‌ها استخدام می‌شوند نیز معمولاً در مقاطع کوتاهی با پروژه‌ همراهند و نمی‌توانند در طول کار آن را زیر نظر بگیرند.

پویا علاء الدینی در بخش دیگری از سخنرانی خود در گروه جامعه‌شناسی شهر، نوع دیگری از ارزیابی با عنوان "ارزیابی مدیریتی" را مورد توجه قرار داد و در این باره گفت: هدف اصلی این نوع ارزیابی‌ این است که مشکلات احتمالی در پروژه‌های مشابه آتی رفع شوند. در واقع، ممکن است گاهی یک پروژه آن‌قدر با مشکل روبرو شود که به کلی پیشنهاد شود انجام آن در آینده متوقف شود. بانک جهانی این نوع ارزیابی را در قالب ارزیابی بهره‌برداران و ذی‌نفعان انجام می‌دهد. در واقع، معمولاً میزان رضایت بهره‌برداران را مورد بررسی قرار داده و نگاهی هم دارد به اینکه این بهره‌برداران چگونه با پروژه ارتباط برقرار کرده‌اند. در این زمینه می‌توان نظر دست‌اندرکاران را هم جویا شد. دو پروژه‌ای که بانک جهانی در ایران انجام داده بود، یکی پروژه بازسازی بم بود و دیگری، پروژه بازسازی مناطق زلزله زده در قزوین و زنجان و همدان و کرمانشاه. قرار نیست این پروژه‌ها ارزیابی آن‌چنانی داشته باشند، به‌خصوص اینکه اطلاعات اولیه خوبی جمع‌آوری نشده است. ولی حداقل کاری که می‌توان برای ارزیابی مدیریتی این پروژه‌ها کرد این است که با بهره‌برداران مصاحبه کنیم و از آنها بپرسیم که آیا مردم بم از خانه‌هایی که برایشان ساخته‌اید راضی هستند و اینکه در طول پروژه چه مشکلاتی وجود داشته و چه گروه‌هایی نتوانسته‌اند از پروژه منتفع شوند. کار دیگری که در بم انجام شد این بود که با دست اندرکاران و ذی‌نفعان محلی مصاحبه کردیم تا با توجه به اطلاعات آن‌ها برخی مشکلات دیگر را پیدا کنیم. بر این اساس، مثلاً در بم این مشکل را داشتیم که نمی‌توانستیم به خوبی متوجه شویم که آیا نارضایتی مردم از پروژه است یا اینکه نوعی نارضایتی‌های کلی دارند. شناخت تمایز میان این دو چندان کار ساده‌ای نبود. مثلاً مردم نسبت به خانه‌هایی که برایشان ساخته شده ابراز ناراضی می‌کردند، ولی نمی‌گفتند که قبلاً در چه خانه‌ای زندگی می‌کردند. از سوی دیگر، دست‌اندرکاران هم به نوعی در مقابل این نوع نارضایتی‌ها موضع می‌گیرند و بر این باورند که خیلی کار برای مردم کرده‌اند. به عنوان نمونه‌ای دیگر، مشکل ما در مطالعه قزوین، زنجان، همدان و کرمانشاه،‌‌ بیشتر مرتبط با هزینه و زمان بود. مسأله این بود که چهار استان مختلف بودند و حدود پنجاه پروژه‌ مختلف روی آنها انجام شده بود. ما در این زمینه فکر می‌کردیم که شاید اصلاً ارزیابی مدیریتی کافی نباشد.

دکتر پویا علاء‌الدینی در پایان، بحث خود را با تأکید بر ضرورت و نیاز به انجام ارزیابی‌ها در پروژه‌های گوناگون خاتمه داد و خاطر نشان کرد که در این زمینه راه درازی در پیش داریم و لازم است سازمان‌های مجری پروژه‌ها حاضر شوند از روز اول محققان اجتماعی را درگیر کنند تا اطلاعات جمع‌آوری شوند و در آخر بتوانند بگویند پروژه‌ تا چه حد موفق‌ بود و یا لااقل اینکه دست اندرکاران پروژه راجع به آن چه نظری دارند و آیا در موارد بعدی هم این پروژه باید به همان شیوه انجام شود یا لازم است تغییراتی در آن داده شود.

نقش ارزیابی تأثیر اجتماعی در تحقق اهداف طرح جامع شهر تهران

در بخش دوم این نشست، دکتر محمد فاضلی، عضو هیأت علمی دانشگاه مازندران، به طرح بحثی با عنوان "نقش ارزیابی تأثیر اجتماعی در تحقق اهداف طرح جامع شهر تهران" پرداخت.

وی سخنان خود را این‌گونه آغاز کرد: در دهه ۸۰ میلادی هدف عمده سیاست علمی ریگان در آمریکا، حمله به علوم انسانی بود. او در یکی از سخنرانی‌های معروفش می‌گوید «اصلاً چرا اینقدر باید برای علوم انسانی هزینه کرد؟» این سیاست در آمریکا شکست خورد ولی نمونه آن در ایران تا امروز هم ادامه دارد. من در بحثم در این نشست می‌خواهم بگویم که اگر در کنار این وعده‌هایی که در زمینه‌های مختلف داده می‌شوند، علوم انسانی و جامعه‌شناسی نباشد، هیچ چیزی از آنها حاصل نخواهد شد.

فاضلی سپس با تمرکز بر "طرح جامع شهر تهران" و تأکید بر این نکته که تحقق اهداف تصویب شده در این طرح، نیازمند شناخت‌هایی از جامعه است که فقط به واسطه علوم اجتماعی امکان‌پذیر است؛ به توضیح درباره این طرح و چگونگی امکان به‌کارگیری دانش جامعه‌شناسی برای کمک به آن پرداخت. او گفت: این طرح که بیشتر در بعدی کالبدی- فضایی برای شهر تهران ترسیم شده، هفت هدف کلی را در نظر گرفته است که شامل دستیابی به شهری با اصالت و هویت اسلامی در جهت کمک به تعالی انسان‌ها، شهری دانشگاهی، هوشمند و جهانی، شهری سرسبز و زیبا، شاداب و سرزنده با فضاهای عمومی متنوع و گسترده، شهری امن و مقاوم در برابر انواع آسیب‌ها و در عین حال مقاوم در برابر مخاطرات و سوانح، شهری پایدار و منسجم با ساختار مناسب برای سکونت و فراغت و فعالیت، شهری روان با رفاه عمومی و زیرساخت‌های مناسب همراه با تعدیل نابرابری و تأمین عادلانه کلیه حقوق شهروندی و بالاخره کلان شهری با عملکردهای ملی و جهانی و با اقتصادی مدرن و مرکزیت امور فرهنگی- پژوهشی می‌شود. من معتقدم علوم اجتماعی می‌تواند ما را به این راه‌ها برساند؛ اما اگر مقوله ارزشیابی و جامعه‌شناسی را جدی نگیریم، این‌ها همه توهم هستند.

وی افزود: این طرح جامع، شروط تحقق پذیری اهداف خود را نیز مشخص کرده است و می‌گوید محقق شدن این‌ها تنها با تحقق شرط‌هایی چون سیاست‌های اقتصادی و مدیریت شهری مناسب، داشتن نظام حقوقی و اصلاحات ساختاری برای شهر تهران، تحقق شروط مرتبط با قوه قضائیه، الزامات اجرایی و در حیطه اختیارات شورای شهر بودن امکان‌پذیر است. این در حالی است که در میان این اهداف و شروط تحقق آنها، هیچ اثری از شناخت اجتماعی دیده نمی‌شود. هیچ جای این طرح گفته نشده که طرح جامع قرار است در خدمت انسان باشد و به همین منظور ما نیاز داریم که قبل از حذف نابرابری‌ها، صورت‌های آن را بشناسیم و برای این کار نظریه داشته باشیم تا آخر بدانیم چگونه قرار است با آن مبارزه کنیم. باید دید وقتی در دنیا گفته می‌شود که شهری با این ویژگی‌ها می‌خواهیم، تأکید بر چه آیتم‌هایی است و منظور از آنها چیست. مطالعه‌ای انجام شده که می‌گوید اگر قرار باشد شهری پایداری اجتماعی داشته باشد، باید به ۳۸ آیتم بپردازد و در موردش مقوله تولید کند و در فرآیندی به نام "پالایش و ارزشیابی" دائماً نظارت کند و ببیند داده‌های جمع‌آوری شده جدید نسبت به موارد پیشین چه تغییری کرده و این تغییر به چه سمت و سویی بوده است. از جمله این آیتم‌ها، دسترسی به منابع، نیازهای اجتماعی، از بین رفتن تضادهای اجتماعی، ارتقاء فرهنگی، توانمندسازی، مدیریت دانش و ورزش، مردم کم توان، امنیت، جُرم، توسعه مهارت‌ها، چندفرهنگی‌گرایی، مشارکت، ارتقاء، سازمان‌های داوطلبانه، سرمایه اجتماعی، همکاری و اقتصاد است که حتی اقتصاد هم نمی‌تواند بدون نهادهای دیگر دارای کارکرد باشد. بنابراین پیدایش شهری با آن ویژگی‌هایی که طرح جامع می‌گوید احتیاج دارد به اینکه دانش اجتماعی به طور فعال و منسجم در محاسبه پیش شرط‌های تحقق طرح گام بردارد و تولید داده‌ کند.

فاضلی ادامه داد: بر اساس این ۳۸ اصل، مثلاً گفته می‌شود که اگر ما می‌خواهیم جزء سه شهر بر‌تر منطقه آسیای جنوب غربی باشیم، طبیعی است که دستیابی به این هدف نیازمند مردمی است که با غرور مدنی خاص خود متناسب با ساختارهای شهری باشند. بنابراین اضافه شدن آیتم غرور مدنی نیز لازم است. مسأله دیگری که وجود دارد این است که آیتم‌هایی که تحت عنوان اهداف در طرح جامع گذاشته شده، شاخص‌سازی نشده‌اند و داده‌های لازم برای سنجش و پایش اهداف مورد توجه قرار نگرفته‌اند.

وی همچنین خاطرنشان کرد: برای تحقق چنین اهدافی باید هفت نوع تحلیل اجتماعی را در محیط شهری به‌کار گرفت که از میان آنها شهرداری تهران امروز فقط بر یک مورد متمرکز است. این هفت تحلیل در محیط شهری شامل تحلیل تأثیر اقدامات بر کاهش فقر و نابرابری و ایجاد توسعه پایدار عادلانه و گسترش امنیت همه جانبه (اخلاقی، اجتماعی، انتظامی)، تحلیل تأثیرات نامطلوب احتمالی اقدامات، تحلیل تأثیر اقدامات توسعه‌ای بر گروه‌های اجتماعی، تحلیل واکنش گروه‌های اجتماعی در مناطق توسعه‌ای، تحلیل پیش شرط‌های اجتماعی موفقیت اقدامات، تحلیل میزان تحقق اهداف و اقدامات پیش‌بینی شده و بالاخره تحلیل توجیه‌پذیری سرمایه‌گذاری.

دکتر محمد فاضلی در پایان سخنرانی خود در نشست گروه جامعه‌شناسی شهر انجمن تأکید کرد: در ساخت شهر مهندسان راهکار می‌دهند ولی نمی‌توانند در باب عادلانه بودن راهکارهای خود قضاوت کنند. به عنوان مثال، آنها در این سال‌ها طرح ساخت اتوبان‌ها را داده‌اند ولی باید دید آیا با توجه به اینکه عده زیادی در شهر خودرو ندارند، بعد از این سرمایه‌گذاری برای ساخت اتوبان عادلانه‌تر است یا مترو و سرویس حمل و نقل عمومی. در واقع، مهندسان می‌توانند طرح ارائه کنند و توصیه‌هایی داشته باشند اما نمی‌توانند بگویند طرحشان نابرابری را گسترش می‌دهد یا نه. بنابراین، تحقق انسانی آنچه در طرح جامع تهران مطرح شده، جز از طریق مشارکت فعال علوم اجتماعی در تولید داده‌های معتبر برای ارزیابی وضع موجود، پایش و نظارت بر تعیین روند شاخص‌های اجتماعی در دوره زمانی اجرای طرح و ارزیابی نهایی در مورد اثرات مثبت و منفی پیش شرط‌های اجتماعی طرح‌های شهر تهران ممکن نخواهد شد. ما برای اجرای طرح جامع شهر تهران، به شدت به علوم اجتماعی و شناخت وضع موجود و قضاوت در مورد مفاهیم اخلاقی- اجتماعی در جامعه‌مان، اعم از عدالت و نابرابری و کیفیت زندگی، هویت ایرانی- اسلامی و شهری با غرور مدنی در منطقه آسیای جنوب غربی نیازمندیم.

پس از این دو سخنرانی‌‌، در بخش مباحثه و تبادل نظر، شرکت کنندگان در این نشست مباحث مختلفی را مطرح کردند که از جمله مهم‌ترین آنها، تأکید بر اهمیت یادگیری مدیران شهری، لزوم در نظر داشتن نقش ارزیابی تأثیر اجتماعی و همچنین ضرورت توجه به تحلیل‌های دیگر در کنار این ارزیابی‌ها برای تصمیم‌گیری درباره طرح‌ها بود.

علاوه بر این، در این نشست تأکید شد که ارزیابی تأثیر ماهیتاً تحلیلی اجتماعی بوده و کاملاً امکان دارد به طور طبیعی به تاریخ، اقتصاد و فرهنگ اجتماع مورد نظر طرح وارد شود و نمی‌توان آن را به نوعی تحلیل فنی شبه مهندسی تقلیل داد.

منبع: انجمن جامعه شناسی ایران

    نظرات