حاشیهنشینی شهری؛ فقدان برنامهریزی؛ بیعدالتی اجتماعی
بنانیوز (BanaNews.ir)- موقعیت محلی و مکانی که انسانها درآن زندگی میکنند، سلامت و شرایط زندگی سالم افراد و فرصتهای اجتماعی برای داشتن زندگی شاداب و شکوفا را تحت تأثیر قرار میدهد. گزارشهای جهانی حکایت از این دارند که از سال ۲۰۰۷ میلادی، جمعیت ساکن در نقاط شهری بر روستانشینان فزونی گرفتند. بیش از یک سوم از این جمعیت ۳٫۵ میلیارد نفری، در شرایط فقیرانه و به دور از حداقل استانداردهای زندگی به سر میبرند. اغلب این عده در حاشیه شهرهای بزرگ به سر میبرند. برآورد میشود بیش از ۵۰۰ کلان شهر در سراسر جهان وجود دارد؛ و تقریبا «در اطراف تمامی آنها، مناطق حاشیهای شکل گرفته است که نه دارای استاندارد شهرنشینی هستند و نه از شرایط زندگی روستایی برخوردارند. ساکنان نقاط حاشیهای شهرهای بزرگ، عموما" از شرایط زندگی به مراتب نا مناسبتر و بدتر از روستاها برخوردار هستند و شهرنشینی سریع و برنامهریزی نشده منجر به پیدایش نابرابریهای فزایندهای در همه عرصههای اجتماعی، بخصوص در حیطه سلامت شده است. براساس گزارش نهایی کمیسیون تعیین کنندههای اجتماعی سلامت، تقریبا" نصف جمعیت شهری در کشورهای درحال توسعه در مناطق فقیرنشین زندگی میکنند و در کشورهای بسیار فقیر نسبت این جمعیت به چهار پنجم میرسد! مناطقی که بیشترین سرعت رشد شهرنشینی را دارند، بیشترین سرعت رشد زاغهنشینی را هم نشان دادهاند.
جدول زیر وضعیت حاشیهنشینی را در مناطق مختلف جهان نشان میدهد. (circa 2003 به نقل از گزارش نهایی کمیسیون عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت)
حاشیهنشینی شهری هم مولود بیعدالتی اجتماعی و توسعه بی هدف و بازار محور میباشد، و هم مولد و تشدیدکننده نابرابریها است. تمرکز فعالیتهای عمدتا" تجاری و صنعتی در شهرهای بزرگ، باعث میشود روستانشینان به دنبال فرصتهای شغلی و تأمین امکانات رفاهی بهتر به شهرها روی آورند؛ لکن حجم مهاجرتهایی که معمولا" بیشتر از گنجایش فیزیکی و ظرفیتهای اقتصادی محدود شهرها است، باعث میشود تا مازاد جمعیت به نقاط پیرامونی و حاشیهای شهرها ریزش نماید. در این حال روستانشینانی که با آمال و آرزوهای فراوان به شهر مهاجرت کردهاند و غالبا" برای بدست آوردن هزینه مهاجرت، مایملک و خانه و زمین مختصر و محقر خود را هم به قیمتهای نازلی حراج کردهاند، نه بازگشت به روستا برایشان امکانپذیر است و نه روی بازگشت را دارند؛ در نتیجه به زندگی در شرایط بسیار نامطلوب حاشیهنشینی رضایت میدهند. زاغهها و نقاط حاشیه شهری معمولا" نقاط قابل سکونت تلقی نمیشوند و در برنامههای خدمترسانی دولتها قرار نمیگیرند و لذا مستضعفان و فقرایی که به ناچار زندگی در این نقاط را برمیگزینند، قهرا" از خدمات مختصری که در محلهای سکونت روستایی خود دریافت میکردند نیز محروم میشوند و به همین دلیل از استاندارد زندگی روستایی هم برخوردار نخواهند بود. با مرور زمان، افزایش قیمت زمین و مسکن در شهرها و افزایش سایر هزینههای زندگی، یاعث میشود تا مهاجرین (روستائیان جویای کار) جدید نیز نتوانند به داخل زندگی شهری راه پیدا کنند و ناگزیر حاشیه شهرها و زاغهها و شهرکهای اقماری در اطراف شهرهای بزرگ شکل میگیرد و رشد شهرنشینی و گسترش شهرهای بزرگ نه از مراکز این شهرها، بلکه از اطراف و نقاط پیرامونی شکل میگیرد؛ رشدها و گسترشهایی که خود هم از ناموزونی توسعه زاییده شدهاند و هم به نوبه خود عاملی برای تشدید ناموزونیها میشوند.
در نقاط حاشیهای و زاغهها معمولا مدرسه وجود ندارد؛ به همین دلیل فرزندان حاشیهنشینها از تحصیل و سواد محروم میمانند. مراکز ارائه خدمات بهداشتی و درمانگاه و بیمارستان در این نقاط وجود ندارد و لذا حاشیهنشینان در برابر بیماریها بی پناه باقی میمانند. کوچهها در این مناطق آسفالت نیست و جوی و کانالهای عبور فاضلاب وجود ندارد؛ این شرایط احتمال ابتلا به بیماریهای عفونی را بیشتر میسازد. فقدان آب لوله کشی احتمال آلودگیها را بیشتر میکند. فقدان امکان اشتغال و نبود فرصتهای شغلی، از سویی بهرهمندی از درآمد حداقلی و ثبات اقتصادی را ناممکن میکند و به تبع خود فقر اقتصادی را به دنبال میآورد؛ و از سوی دیگر اضطراب و استرس ناشی از بیدرآمدی و سرافکندگی در برابر همسر و فرزندان، افراد را به پناه بردن به دامان مواد مخدر و افیون سوق میدهد و مصیبت خانمان سوز مواد مخدر نیز بر سایر مصائب این فقرا افزوده میشود. اضطراب و استرسهای اجتماعی خود عامل ایجاد بیماریهای قلبی، عروقی، متابولیکی، و تنفسی است و نیز باعث مهار سامانه ایمنی بدن شده و افراد را مستعد ابتلا به انواع بیماریهای واگیر و غیرواگیر میسازد. همچنین در شرایط استرس مزمن میزان بروز انواع سرطانها افزایش مییابد. مجموعه این عوامل سطح سلامت خانوادههای ساکن در مناطق حاشیه شهرها و سکونتگاههای غیررسمی و زاغهنشینان را به شدت در معرض مخاطره قرار میدهد و باعث توزیع ناهمگن و نابسامان «سلامتی» بین شهرها و حاشیه شهرها میشود. نابرابری و اختلافی که در همه شاخصهای اجتماعی بین شهرنشینان و حاشیهنشینان بوجود میآید بسیار عمیق بوده و از نابرابری در درون جوامع شهری و روستایی و نیز نابرابری بین شهر و روستا بیشتر است.
نتایج مطالعات برنامهریزان شهری (مشاوران تهیهکننده طرحهای جامع و تفصیلی) شهر تهران در فاصله سالهای ۱۳۸۵-۱۳۷۵ نشان داده است جمعیت اغلب مناطق بیست و دوگانه شهر تهران طی سالهای یادشده نه تنها افزایش نیافته، بلکه در برخی مناطق کاهش نیز پیدا کرده است. گزارش تحلیلی عملکرد شهرداری تهران در سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵، نشان میدهد که سهم جمعیت شهر تهران از جمعیت کل کشور در سال ۱۳۵۵ به میزان %۱۵٫۸۲ بوده ودر سال ۱۳۸۵ به %۱۱٫۳۱ کاهش پیداکرده است. در حالی که عارضه توسعه نامتقارن و ناهمگون شهری کماکان ادامه داشته، و درآمدها و امکانات اقتصادی و فرصتهای شغلی کماکان در تهران (وسایر کلان شهرها) تمرکز دارند، این کنترل جمعیت را چگونه میتوان توجیه کرد؟
همین گزارش نشان میدهد که سهم جمعیت استان تهران از جمعیت کل کشور که در سال ۱۳۵۵ به میزان %۱۵٫۸۲ بوده است در سال ۱۳۸۵ به مقدار %۱۹٫۰۳رسیده است. به عبارت دیگر، جمعیت مهاجر، در داخل شهر تهران ساکن نشده و در سایر شهرهای استان تهران مستقر شدهاند.
تحلیل تغییرات جمعیت شهرهای استان تهران طی دوره ۴۰ ساله (۷۵-۱۳۳۵) نشان میدهد که متوسط رشد سالانه جمعیت شهر تهران طی دوره زمانی فوق، %۳٫۷۳ بوده است درحالی که این رشد برای اسلامشهر؛ %۱۷٫۱ و برای پاکدشت؛ %۸٫۷۷، برای قرچک %۱۸٫۳۸، برای ملارد؛ %۱۰٫۹۷، برای نظرآباد %۱۱٫۸۱ و برای هشتگرد %۸٫۹۸ بوده است. بدیهی است خدمات رسانی مطلوب برای منطقهای که رشد %۱۸ جمعیت را طی چهل سال تجربه میکند، مطلقا" میسر نیست؛ و در نتیجه ساکنان نقاط حاشیهای فوق قهرا" محرومیتهای آموزشی، بهداشتی، شغلی و اجتماعی متعددی را تحمل میکنند. حاشیهنشینی شهرهای بزرگ حاصل توسعه نامتوازن و بازارمحور مناطق مختلف کشور و پیدایش مناطق محروم درکنار مناطق نسبتا" برخوردار است. سایر کلان شهرهای کشور نیز وضعیتی کمابیش مشابه تهران در رانش حاشیهنشینها به شهرکهای اقماری دارند.
اتفاق مهم دیگری که در سالهای اخیر در حیطه مسائل حاشیهنشینی در کلان شهرها رخ داده است، پیدایش مناطق با ویژگیهای حاشیهنشینی در قلب شهر – ونه درحاشیههای دور افتاده کلان شهرها است. همانند حاشیهنشینی برون شهری که ثمره توسعه نامتوازن و غیرعادلانه منطقهای است، حاشیهنشینی درون شهری حاصل بیعدالتی در درون شهرها و توسعه نامتقارن درون شهری است. افزایش سرمایهگزاریها در مناطق بخصوص کلان شهرها باعث جذب سرمایه و آبادانی آن مناطق میشود و متعاقبا" قیمت زمین و مسکن و هزینههای زندگی در این مناطق افزایش مییابد. این امر باعث رانده شدن افراد فقیر و اقشارکم درآمد شهری از مناطق ثروتمندنشین به مناطق فقیرنشین میشود و به این ترتیب توسعه و آبادانی شهری متوجه مناطق برخوردار شده و قیمت املاک و پرستیژ زندگی و کار در این مناطق افزایش مییابد و متقابلا" مناطقی که «ارزان» باقی میمانند محل سکونت و اشتغال و جذب گروههای کم درآمد شهری میشوند. در این مناطق رفته رفته فقر و بیکاری و عدم تخصص و اعتیاد و آسیبهای اجتماعی و بیماری و جرائم و ناامنی و زورگیری با هم پیوند خورده و حیات خلوت توسعه نیافتگی و فساد را ایجاد میکنند. نتایج حاصل شده طی مطالعات جامع «عدالت در شهر» در شهر تهران، وضعیت نگران کننده شاخصهای توسعه اجتماعی در این مناطق حاشیهای درون شهری را نشان میدهد. در فرصتی دیگر، شرایط اجتماعی و کیفیت زندگی و آسیبپذیری ساکنان مظلوم برخی از این مناطق «حاشیهنشین» نامتعارف را مورد کنکاش قرار میدهیم.
دکتر محمدرضا واعظ مهدوی
استاد دانشگاه؛ معاون اسبق سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور و شهرداری تهران
نظرات