نظریه «تاخیر زلزله بزرگ» مردود است

نظریه «تاخیر زلزله بزرگ» مردود است

http://www.bananews.ir/یک زلزله‌شناس در موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران با اشاره به مطالعه جامع و کاملی که سال‌ها پیش محققان ژاپنی با عنوان پژوهشی موسوم به «جایکا» درباره زلزله تهران انجام داده‌اند،. گفت: مهم‌ترین قسمت این مطالعه که به شهرداری تحویل شده، شامل؛ مشخصات محله‌ها و نواحی پرخطر و همچنین مکان‌های نامطمئن است که اگر اطلاعات آن منتشر شود، کمک زیادی به آمادگی تهران در برابر زلزله احتمالی خواهد کرد.

به گزارش بنانیوز (BanaNews.ir) این زلزله‌شناس همچنین معتقد است: نظریه «تاخیر در وقوع زلزله بزرگ» به دلیل گذشته مبهم گسل‌های تهران، مردود است.

شایعه یا واقعیت؟ چند سالی است که هم مردم، هم رسانه‌ها و هم مسوولان، جسته و گریخته از احتمال وقوع زلزله بزرگ در تهران می‌گویند.

برخی کارشناسان هم پا فراتر گذاشته و اعلام کرده‌اند براساس الگوی تاریخی وقوع زلزله در پایتخت، هر ۱۵۰ سال یکبار زمین لرزه‌ای بزرگ شهر تهران را با خاک یکسان کرده است.

حالا با گذشت نزدیک به ۱۷۰ سال از آخرین زلزله بزرگ تهران، به نظر می‌رسد که زلزله بزرگ ۲۰ سال تاخیر کرده است و همین مساله این گمان را در ذهن برخی تشدید کرده است که ممکن است تاخیر به وجود آمده مقدمه زلزله‌ای بزرگ‌تر با شدت تخریب بیشتری باشد.

اما، رییس بخش زلزله شناسی و عضو هیات علمی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، در این باره معتقد است: این پیش‌بینی‌ها تنها الگویی تاریخی برای حدس زدن زمان احتمالی زلزله هستند و با توجه به اینکه زلزله‌های بزرگ بعضا دوره‌های بازگشت چند هزار ساله دارند نمی‌توانیم بگوییم حتما در ماه‌ها یا سال‌های نزدیک زلزله بزرگی در تهران اتفاق می‌افتد.

محمدرضا قیطانچی با بیان اینکه کشور ما کشوری زلزله خیز است و باید هر لحظه این احتمال را داد که گسلی فعال شود و تهران یا سایر شهرها را به لرزه در بیاورد، گفت: تنها راهکار مقابله با تلفات ناشی از زلزله احتمالی، مقاوم‌سازی بناها و ساخت و ساز بر مبنای ویژگی خاص هر منطقه است و حتی اگر زمانی به تکنولوژی پیش‌بینی زلزله هم دست یابیم باز نمی‌توان کمک چندانی به شهر و شهروندان کرد. متن گفت‌وگوی دنیای اقتصاد با رییس بخش زلزله موسسه ژئوفیزیک را در ادامه بخوانید:

نظریه‌ای که درباره وقوع زمین لرزه بزرگ احتمالی تهران وجود دارد این است که هر ۱۵۰ سال یکبار در پایتخت زلزله‌ای ویرانگر رخ داده و الان هم نزدیک به ۲۰ سال است که زلزله به تاخیر افتاده است، این استدلال را چقدر قبول دارید و تا چه اندازه می‌توان برای آن مبنای علمی قائل شد؟

در مناطقی که پرونده کامل زلزله‌های گذشته را داشته باشند اگر آنها را به صورت آماری در کنار هم قرار دهند، اصطلاحا می‌توان دوران بازگشت را براساس سوابق تاریخی حدس زد.

اما باید توجه داشت که اساسا زلزله‌های بزرگ، دوران بازگشت چند هزار ساله دارند؛ یعنی مثلا در مورد بم ۲۲۰۰ سال مدرک داشتیم که در آنجا زلزله اتفاق نیفتاده بود.

از طرف دیگر تا ما مقدار جمع شدن انرژی و نیروها در یک منطقه را به صورت دقیق نداشته باشیم ارقام و پیش‌بینی‌ها به صورت احتمالی و با اما و اگر خواهد بود؛ به غیر از کشورهای انگشت شماری که در آنها به صورت مستمر و طولانی، انباشته شدن انرژی را رصد می‌کنند، در بقیه مناطق زلزله خیز، نوعا حرف‌هایی که در این باره زده می‌شود، کلی گویی‌هایی از این قبیل است که با استناد به گذشته منطقه زلزله‌خیز، با ارقام و آمارهایی از آینده این مناطق خبر می‌دهند.

آینده‌ای که بر پایه این گذشته‌ها تخمین زده می‌شود آینده‌ای مبهم و در بسیاری موارد غیرواقعی است؛ چون معمولا زلزله‌هایی که در تاریخ گزارش شده مبهم هستند؛ برای مثال ممکن است زلزله در کانون دیگری رخ داده باشد ولی مثلا چون مردم یک منطقه آن را احساس کرده‌اند، فکر کردند که زلزله در آن جا اتفاق افتاده است.

بنابراین چون هم پرونده زلزله‌های گذشته ناقص است و هم کلا این نوع پیش‌بینی و قضاوت را نمی‌توان چندان علمی و منطقی دانست و روی آن حساب کرد نمی‌توان با قاطعیت نظری در این باره داد.

به خصوص در مورد تهران و مناطق بزرگ زلزله خیز که فقط یک گسل ندارند که ما برای آن گسل به خصوص بتوانیم به صورت دقیق دوره بازگشت تعیین کنیم. در واقع در این مناطق چندین گسل در کنار هم قرار دارند و معلوم نیست که زلزله‌ها در کدام یک از این گسل‌ها اتفاق افتاده‌اند در حالی که در این پیش‌بینی‌های سطحی برای دوره بازگشت زلزله تهران همه این گسل‌ها دخالت داده می‌شوند بدون اینکه بدانیم که وضعیت این گسل‌ها به چه شکلی است و دوره بازگشت مربوط به کدام یک از این گسل‌ها خواهد بود؟

من چندان به پیش‌بینی‌های این چنینی بر پایه گذشته مبهم و پرونده ناقص زلزله و صحبت بر آن به صورت آماری اعتقادی ندارم. هر چند ممکن است از عدم پیش‌بینی بهتر باشد اما نمی‌توان به صورت قطعی درباره زمان و مکان زلزله قضاوت کرد؛ ممکن است زلزله زودتر از دوره‌ای که به عنوان بازگشت برای آن پیش‌بینی شده اتفاق بیفتد و ممکن است دیرتر رخ دهد. مانند همین وضع موجود؛ باید توجه داشت که گسل‌ها هر کدام حرف خودشان را دارند و ما نمی‌توانیم همه را با هم به صورت کلی، تجربی و تخمینی مورد ارزیابی قرار دهیم و عددی را با قاطعیت اعلام کنیم.

حتما مطالعات گسترده‌ای درباره زلزله احتمالی تهران انجام داده‌اید، این مطالعات شما حاوی چه پیام یا پیام‌های مهمی برای شهر تهران است؟

زمین شناسان ابتدا طول گسل را در نظر می‌گیرند و با داشتن طول گسل، زلزله‌ای احتمالی را به آن گسل نسبت می‌دهند؛ به این صورت که مثلا اگر همه گسل در جریان یک زلزله شکسته شود بزرگی آن و میزان تخریب آن یک عدد فرضی است؛ اگر نصف گسل شکسته شود میزان تخریب و بزرگی مقدار دیگری است و اگر یک سوم آن شکسته شود.... همه اینها اگرهایی است که ممکن است اتفاق بیفتد یا ممکن است اتفاق نیفتد؛ مشکل نظر دادن برمی‌گردد به اینکه ما اگر حتی در یک گسل بدانیم که انرژی جمع شده چه میزان است، نمی‌توانیم به هنگام زلزله پیش‌بینی کنیم که چه مقدار یا طولی از این گسل شکسته خواهد شد.

ممکن است این گسل با ده شکستگی کوچک شکسته شود یا ممکن است با هر تعداد دیگر!

اگر شکستگی‌ها کوتاه باشد و آزاد شدن انرژی به صورت مرحله‌ای باشد یک میزان تخریب دارد، اما اگر تعداد شکستگی‌ها کم اما درشت باشند آن هم برای خود میزان متفاوتی از تخریب خواهد داشت.

تا زمانی که گسل شکسته نشود هیچ کس نمی‌تواند میزان تخریب و بزرگی زلزله را پیش‌بینی کند. حتی اینکه شکستگی از کجا شروع شود و تا کجا ادامه پیدا کند، نوع تخریب متفاوت می‌شود؛ بنابراین حالت‌های کلی را به صورت مشروط در نظر می‌گیرند و ممکن است تعداد زیادی حالت را لحاظ کنند و درباره آن نظر دهند اما تمام این پیش‌بینی‌ها به صورت اما و اگر و با احتمال وقوع یا عدم احتمال وقوع هستند.

من فکر نمی‌کنم که به صورت واقع‌بینانه بتوان پیش‌بینی کرد که زلزله احتمالی تهران در کدام یک از این گسل‌ها در نوبت اول رخ خواهد داد؛ در ثانی هر کدام از این گسل‌ها با چه بزرگی و شدتی فعال می‌شوند، همه اینها را با یک پیش فرض‌هایی مورد اظهار نظر قرار می‌دهند و با در نظر گرفتن یک سری پارامترهای پیش فرض نتیجه‌ای را بیان می‌کنند منتها این نتایج ممکن است واقعی باشند و ممکن هم هست نباشند؛ اکثرا هم واقعی نیستند چون اطلاعات ما از گسل‌های هر منطقه‌ای از ایران و حتی دنیا خیلی ناقص تر از آن است که ما بتوانیم به صورت کمی و قاطعانه در مورد یک منطقه یک الگوی مشخص را پیشنهاد بدهیم.

در جاهایی که پارامترهای مختلف ژئوفیزیکی را به صورت دقیق اندازه می‌گیرند و این پارامترها را هم در پیش‌بینی‌های خود لحاظ می‌کنند، نتایج آنها به واقعیت نزدیکتر می‌شود اما جاهایی که اصلا اندازه‌های ژئو فیزیکی درنظر گرفته نمی‌شود نمی‌توان حتی به نتایج ظاهری هم دست یافت و نتایج بسیار گمراه‌کننده خواهد بود.

جالب است بدانید در تمام کشورهای پیشرفته دنیا به مردم توصیه می‌شود که در هنگام وقوع زلزله در خانه‌های خود بمانند و بیرون نروند، دقیقا عکس برنامه‌ای که در ایران به شهروندان توصیه می‌شود؛ به این دلیل که در کشورهای پیشرفته مطمئن هستند که سازه‌های مسکونی به صورتی هستند که تخریب نمی‌شوند و مردم زیر آوار نمی‌مانند اما در ایران مساله کاملا برعکس است.ما نمونه‌هایی داریم که کشورها با تدارک برنامه‌های مثلا ۱۰ ساله در این زمینه به نتایج خوبی رسیده‌اند و در زمان بروز زلزله کسی از تخریب ساختمان آسیب نمی‌بیند.

عده‌ای از کارشناسان می‌گویند مناطق خوش آب و هوا تر پتانسیل بیشتری برای وقوع زلزله دارند؛ این نظر مبنای علمی دارد؟

بله، اصلا مشکل از این جاست که ساکنان اولیه هر شهر ، شهرهای بزرگ خود را روی گسل‌ها احداث کرده اند؛ به این خاطر که مناطق واقع در روی گسل‌ها به خاطر پر آب بودن مورد استقبال قرار گرفته است؛ خوب این هم به این خاطر است که معمولا آب ها، رودها و دریاچه‌ها از گسل‌ها بیرون می‌آیند و انسان‌ها هم در این زمینه تقصیری ندارند؛ گسل‌ها از تمام کشورها و شهرهای بزرگ عبور می‌کنند بنابراین این انتخاب از همان اول انتخاب درستی نبوده است اما ظاهرا چاره دیگری هم وجود نداشته است. بنابراین ساخت و سازها در کنار گسل‌ها شروع شده است و طوری هم گسترش پیدا کرده است که این گسل‌ها وارد بافت شهری شده‌اند الان هم در حاشیه‌ها که به بدترین شیوه‌های ممکن ساخت‌وساز در آنها ادامه دارد و خانه‌ها در شیب‌های تند دامنه کوه ساخته می‌شود؛ نه تنها در تهران بلکه در تمام شهرهای بزرگ و زلزله‌خیز ایران.

این حالت، حالتی بحرانی است و تنها کاری که در این زمینه انجام شده است ایجاد تیم‌های مدیریت بحران است؛ اما به عقیده من بحران را نمی‌شود مدیریت کرد؛ زمانی که پس از زلزله تمام شهر و زیرساخت‌های آن در لحظه‌ای تخریب می‌شوند و همزمان تمام فجایع دست به دست هم می‌دهند کدام قدرتی می‌تواند این مدیریت را انجام دهد؟ ما نمونه‌هایی داشته ایم که خود فرمانده یا مدیر مدیریت بحران جزو زیر آوار مانده‌ها بودند.

باید سعی کنیم بحران را از بین ببریم که دیگر نیازی به مدیریت بحران نباشد؛ خب این بحران که یک شبه یا یک ساله به وجود نیامده ده‌ها سال هر بساز و بفروشی با سلیقه خودش ساختمان ساخته و به مردم فروخته است و خیلی هم برایش مهم نبوده که چقدر این ساختمان در برابر زلزله ایمن باشد؛ به خصوص اینکه نظارتی هم در این زمینه وجود ندارد الان ساختمان‌ها اگر خراب شوند کسی به سازنده ساختمان به عنوان مجرم کاری ندارد؛ از طرف دیگر بخش قابل توجهی از ساختمان‌های ما فرسوده هستند و به یک برنامه جدی با روش‌های تشویقی برای نوسازی نیاز دارد.

باید به فکر مقاوم‌سازی باشیم که ممکن است حتی به بازسازی یا نوسازی هم بینجامد. این باید دغدغه فکری همه اعم از مردم و مسوولان باشد.

ما و دیگران به این نتیجه رسیده ایم که ساخت و ساز باید اصولی باشد وگر نه حتی اگر زلزله را هم دقیقا پیش‌بینی کنیم نمی‌توان کاری انجام داد، در نهایت می‌توانیم جان مردم را نجات بدهیم؛ وقتی دار و ندار مردم در اثر زلزله از بین برود چه وضعیتی برای مردم ایجاد می‌شود؟ حتی اگر در اثر زلزله هم جان سالم به در ببرند بر اثر قحطی و مشکلات بعدی از بین می‌روند، ضمن اینکه خیلی از مردم ترجیح می‌دهند با دارو ندارشان از بین بروند.

بنابراین راهکار اساسی این است که ساخت و سازها اصولی و متناسب با مدل‌های ویژه برای هر ناحیه یا منطقه متفاوت شود؛ باید دقت کرد که جنس زمین در جنوب تهران نامناسب‌تر از جاهای دیگر است. این جا باید ساخت‌وسازها از شرایط خاص خود تبعیت کند که اکثرا این گونه نیست.

انتقال نگرانی‌ها به مردم هم بدون انجام چاره‌اندیشی موثر نتیجه‌ای جز بر هم خوردن آرامش مردم ندارد عاقلانه‌ترین نسخه برای زلزله این است که ساختمان‌هایی که می‌دانیم با زلزله‌های متوسط هم از هم می‌پاشد قبل از وقوع حادثه نوسازی کنیم؛ لااقل در خرید و فروش‌ها یکی از معیارهای اصلی، مقاوم بودن ساختمان‌ها باشد و نه زیبایی ظاهری.

از سوی دیگرممکن است مناطقی که به ظاهر و در نظر مردم مرغوب‌ترین و گران‌ترین مکان‌ها هستند از نظر خطرپذیری زلزله نامطمئن‌ترین مکان‌ها باشند؛ اینها را باید به مردم اطلاع رسانی کرد؛ باید به سمتی پیش برویم که ساختمان‌هایی که بدون رعایت ضوابط مقاوم سازی احداث شده‌اند خریدار نداشته باشند این امر باعث می‌شود که در نهایت حتی بساز و بفروشی که تا آن زمان توجهی به این موضوع نداشت ناچار به مقاوم سازی ساختمان‌های خود شود.

همیشه گفته شده است که زلزله در برخی مناطق تهران همچون اوین، تلفات بیشتری خواهد داشت حتی در برخی موارد برنامه‌ریزی‌ها برای انتقال مراکز مسکونی از برخی نقاط شهر شنیده شده است؛ این پیش‌بینی‌ها تا چه حد صحت دارد؟ و الان با توجه به مطالعاتی که انجام داده‌اید می‌توانید بگویید کدام مناطق تهران خطرناک‌تر هستند؟

یک کار جامع و کاملی که در مورد زلزله تهران انجام شده از سوی محققان ژاپنی با عنوان پژوهشی مرسوم به «جاییکا» انجام شده است، در این مطالعه تهران به ریز پهنه‌هایی تقسیم شده است که هر پهنه ویژگی‌های خاص خود را به لحاظ زمین شناسی دارد، اما مهم‌ترین بحثی که در رابطه با زلزله احتمالی تهران مطرح شده این است که بعضا در محیط‌هایی که تحرک گسلی در آن اتفاق می‌افتد، حالتی با عنوان «تشدید» ایجاد می‌شود؛ تشدید موجی از تحرکات گسلی است که پس از بروز زلزله ممکن است به فراخور شرایط خاص هر منطقه ۲۰ برابر خود را بزرگ‌تر از آنچه هست نشان دهد‌؛ در این مطالعات حتی ساختمان‌های بلندمرتبه، متوسط یا کوتاه مرتبه، به لحاظ شدت تخریب دسته‌بندی شده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که اگر زلزله‌ای اتفاق بیفتد در جنوب تهران شدت تخریب بیشتر خواهد بود؛ و برخلاف آنچه که ما فکر می‌کنیم اگر ساختمان‌ها بلند باشند شدت تخریب بیشتر است، این امر به صورت مستقیم با قدرت تشدید زلزله ارتباط دارد به نحوی که ممکن است میزان تخریب در ساختمان‌های کوتاه بسیار بیشتر از ساختمان‌های بلند باشد.

در این مطالعات نوع ساخت‌وسازهای متناسب با نواحی جنوب، شمال یا سایر نواحی شهر تهران پیشنهاد شده است و شهرداری کاملا در جریان آن قرار دارد.

در فعال شدن گسل‌های شهر تهران چه عوامل انسانی یا طبیعی می‌تواند موثر باشد؛ چون بارها شنیده‌ایم که هر چه ساخت‌و‌ساز روی گسل بیشتر باشد گسل تحریک پذیرتر و خطرناک‌تر خواهد شد؟

گسل‌ها نقاط سست زمین هستند؛ اگر فشاری وجود داشته باشد و این فشار بخواهد آزاد یا خنثی شود در گسل یک جا به جایی انجام می‌شود و گسل‌ها از نواحی‌ای که فشار بر آنها وارد می‌شود شکسته می‌شوند؛ اما اگر نیروهای جمع شده در زمین بر اثر افزایش فشار از سوی صفحه عربستان که گسل‌ها را در کنار هم قرار داده‌اند تحت فشار قرار بگیرند، گسل‌ها شکسته می‌شوند و زلزله ایجاد می‌شود.

اگر گسل انرژی نداشته باشد نمی‌توان گفت که تحریک این گسل باعث زلزله می‌شود، اما اگر گسل انرژی داشته باشد منتظر بهانه‌ای است تا انرژی خود را آزاد کند، این بهانه ممکن است یک زلزله کوچک در اطراف گسل باشد، باران‌های شدید یا جزر و مد یا حتی فشار در نتیجه ساخت‌و‌ساز روی گسل باشد؛ که باعث می‌شود زلزله از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآید. مساله دیگری که وجود دارد این است که این گسل‌ها مثل ریشه درخت به هم متصل هستند و به صورت خطی نیستند بلکه یک سیستم گسلی هستند؛ اگر در یک شاخه گسلی چنین اتفاقی بیفتد ممکن است بقیه گسل‌ها را هم تحریک کند و فعالیت گسلی به قسمت‌ها و گسل‌های دیگر نیز سرایت کند.

وقوع خرد لرزه‌های متعدد و برخی فعالیت‌های آتشفشانی در زمستان سال گذشته را برخی از کارشناسان نشانه هایی از وقوع زلزله بزرگ تهران دانستند، این نظریه را چقدر علمی می‌دانید؟

اگر در منطقه‌ای گسل‌ها کوتاه و کوچک باشند و یکی از اینها فعال شود می‌تواند باعث فعالیت بقیه گسل‌ها شود، اما چون گسل کوتاه است فقط باعث بروز زلزله‌های کوچک می‌شود؛ اما خرد لرزه‌های سال گذشته فقط مختص تهران هم نبود و در سایر استان‌های کشور نیز به وجود آمد؛ اساسا این نوع زلزله‌ها را توفان زلزله می‌گویند که بر مبنای خرد شدگی است و نه شکستگی گسل. در یک منطقه‌ای گسلی خرد می‌شود که اصلا ربطی هم به زلزله بزرگ ندارد اما اگر این فعالیت‌ها در کنار یک گسل بزرگی اتفاق بیفتد که به آن حالت بحرانی رسیده باشد می‌تواند روند زلزله بزرگ را تسریع کند. مشکل اینجا است که ما در مورد تهران هنوز نمی‌دانیم که کدام گسل به حالت بحرانی رسیده است که بر مبنای آن بتوانیم در این باره قضاوت کنیم.

    نظرات