در یادداشتی به بهانه سالروز "زلزله ورزقان" ...
رخداد زلزله ورزقان در سال ۹۱ و زلزله ۲۱ آبان ۹۶ در ازگله سرپل ذهاب نشان داد که در ۶ سال گذشته چالشهای زلزله کماکان یکسان باقی مانده است و در شرایطی قرار داریم که هیچ مدیری حاضر نیست برای انجام پژوهشهای خوب در این زمینه سرمایهگذاری کند،چرا که روحیه فناوریمحور و تولید ابزار به تدریج اهمیت بیشتری یافته است و حتی در مجموعه شورای عتف، وزارت علوم و معاونت علمی ریاستجمهوری نیز چنین موضوعات بنیادی و ضروری برای کشور مورد اقبال نیست. به این ترتیب مدیران دانشگاهی و مراکز پژوهشی نیز به پیروی از همین سیاست، حاضر به پذیرش و سرمایهگذاری در کارهای با دردسری مانند پیشبینی زلزله نیستند.
به گزارش ایسنا، زلزلههای دوگانه ورزقان در ۲۱ مرداد ۹۱ در عصر هنگام در ماه رمضان در منطقهای عمدتا کشاورزی و نسبتا کم جمعیت رخ داد و موجب ۳۰۶ کشته شد. این رخداد با تخریب در شهر ورزقان و البته ویرانی در روستاهای ورزقان، اهر و هریس همراه بود. زلزله ۲۱ آبان ۹۶ در ازگله سرپل ذهاب نشان داد که در ۶ سال گذشته چالشهای زلزله کماکان یکسان باقی مانده و البته آنچه افزوده شده بافتهای جدید و ناپایداری است که در این سالها اکثرا محل سکونت روستائیان مهاجر و کوچندگان از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و به ویژه حاشیه آنها شده است.
دکتر مهدی زارع، عضو هیات پژوهشگاه بینالمللی زلزله و مهندسی زلزله و عضو وابسته فرهنگستان علوم در پاسخ به این سوال که "در سالروز زلزله ورزقان ۱۳۹۱ چالش اصلی مطالعات زلزله را در کشورمان چه میدانید؟" با ارسال یادداشتی به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) چنین توضیح میدهد:
"میتوان گفت که چالش اصلی برای مطالعات زلزله بررسی ریسک زلزله در شرایطی است که افزایش جمعیت، با استقرار مردم بیشتری در معرض مناطق گسله فعال، به افزایش ریسک در کشور میانجامد. البته در این ۶ سال اخیر پژوهشهای معتبری در این زمینهها در کشور انجام شده، ولی آنچه در زلزله آبان ۹۶ سرپل ذهاب دیدیم، به ما نشان میدهد که همچنان فاصله بزرگی تا کاربردی شدن این تحقیقات در کشور داریم. اشتباه نکنید: کاربردی شدن تحقیقات نیز باز به کار پژوهشی نیاز دارد و دانشمندان باید بررسی کنند که چرا نتایج تحقیقاتشان در کشور مورد استفاده قرار نمیگیرد و چگونه میتواند کاربردی شود.
چه پیشرفتی در زمینه پیشبینی زلزله در کشور ما در دهه گذشته حاصل شده است؟
در ایران در سالهای گذشته پژوهشهای خوب و با کیفیت بالای علمی در دانشگاهها و پژوهشگاه زلزله در زمینه پیشبینی زلزله انجام شد. دانشجویان دکتری که همگی در بالاترین کیفیت بودند، در این مطالعات دستیار استادانی بودند که چنین پژوهشهایی را به پیش بردند. ولی میتوانم امروز تاکید کنم که این گروه پروشیافته متخصصان پیشبینی زلزله اکنون در کشور یا به پژوهشی دیگر مشغولند، یا از کشور مهاجرت کردهاند. دلیل این موضوع آن است که روحیه فناوری محور و تولید ابزار به تدریج غلبه و اهمیت بیشتری یافته و برای پیشبینی زلزله که موضوعی پیچیده و مستلزم انجام سالها کار نظری و پردازش دادهها و مدلهای مختلف است، مدیری حاضر نیست سرمایهگذاری کند. حتی در مجموعه شورای عتف، وزارت علوم و معاونت علمی ریاست جمهوری نیز چنین موضوعات بنیادی و ضروری برای کشور مورد اقبال نیست. به این ترتیب مدیریان دانشگاهی و مراکز پژوهشی نیز به پیروی از همین سیاست ابزار محور، حاضر به پذیرش و سرمایهگذاری در کارهای با دردسری مانند پیشبینی زلزله نیستند.
از سوی دیگر این موضوع با
ورود شبه علم و مدعیان غیر علمی و جادوگران و شعبدهبازان و مخترعان دروغین
همواره عرصهای با آرامش کم از دید دانشمندان است. اساسا در این حوزه یک مساله مهم یافتن همکاری است که حوصله و شوق کار داشته باشد و آنقدر بر خود مسلط باشد که وقتی مدام در معرض پرسش قرار گیرند که زلزله بعدی کی و کجا میآید، اعصابش به هم نریزد. ولی واقعیت آن است که ما در پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله مدیریت کردیم و بهویژه در سالهای دهه هشتاد و اوایل دهه ۹۰ دانشجویان و همکاران پیش بینی زلزله را از عرصه اعلام و اطلاع رسانی دور کردیم.
راهبردی مشخص به عنوان پیشبینی احتمالی (پیشیابی) انتخاب کردیم و بر آن متمرکز شدیم. قرار نبود و نیست که همه کارها را انجام دهیم، بر یک روش تمرکز کردیم و بنابراین فضایی آرام شکل گرفت که دانشمندان بتوانند با آرامش کارهای پژوهشی در زمینه پیشبینی زلزله انجام دهند و همزمان تحت فشار و مطالبه نباشند. ولی همانطور که ذکر شد،
هم نبود امکان جذب این متخصصان جوان در پستهای تخصصی در زمینه پیشبینی
(بعد از فارغالتحصیلی) و هم اساسا
وجود عدم باور مدیریتی کلان
موجب
کوچکتر شدن عرصه و تعداد پژوهشگران در این موضوع شده است.
البته ما با گروه کوچک خود همچنان بدون دریافت بودجهای خاص به کارهای در حد توانمان در پیشبینی زلزله ادامه میدهیم. کار مشکلی است چرا که باور مدیران ارشد به سرمایهگذاری (اگر بودجهای باشد) بر روی تولید ابزار یا دستگاهی است که بتواند مسالهای را سریعا حل کند، یا به سرعت و ملموس قابل نمایش باشد که چنین وسیلهای محصول کار ماست (در حالی که در بسیاری از کارهای علمی از جمله پیشبینی زلزله، نشان دادن محصول و نتیجه کار، امری بسیار پیچیده است). این کار البته بدون سرمایهگذاری برای کار در زمینه دانش بنیادی "پیشبینی زلزله" و بدون امکان و فرصت دادن به دانشمندان و دنبال کردن سیاست توسعه ابزار، کمک زیادی به کشور نمیکند، البته ممکن است کسبوکارهای کوچکی برای شرکتهای تولیدکننده یا واردکننده تجهیزات ایجاد کند. ابزار و تجهیزات در جای خود حتما لازمند، ولی سیاست محوری در توسعه علمی کشور اگر بر تولید ابزار قرار گیرد، به جایی نخواهیم رسید. به تدریج گفتگوی علمی در آن زمینه پژوهشی نیز تعطیل میشود.
با مشکلات اقتصادی کنونی چه لزومی به سرمایهگذاری در پژوهش وجوددارد؟
اینکه ما مشکل اقتصادی داریم و عملا در شرایط نبرد اقتصادی در حال کار علمی هستیم، شکی در آن نیست. ولی چند نکته مطرح است: اولا: برای مدیریت صحیح صرف کردن همین بودجهای که اکنون خرج میشود، باید برنامهای درست و واقعبینانه داشته باشیم. وقتی در باور مدیران بالایی و میانی همه چیز خوب است و فقط چند دستگاه اگر اضافه شود، ما در شرایط کشورهای پیشرفته قرار میگیریم، حاصل آن میشود که لزومی به داشته پلانی برای ایران آینده در زمینه زلزلهشناسی و مهندسی زلزله که واقعبینانه باشد و با اولویتها و توانمندیهای ایران برای پنج و ۱۰ سال آینده ترسیم شده باشد، احساس نخواهد شد.
در ثانی حقیقت آن است که دنیا در همین سال ۲۰۱۸ در حال ورود به عصر جدید علوم و فنون زلزله است، کشورهای پیشرفته در این زمینه نقشی محوری دارند و کشورهای حاشیهای (اصطلاحا در حال توسعه یا کشورهای جنوب) یا مانند رومانی با مشارکت در برنامههای کشورهای بزرگ، از کمکهای آنها استفاده میکنند و یا مانند هند و ترکیه برنامههای توسعه برپایه توانمندهای خود و البته همزمان مشارکت علمی در برنامههای بینالمللی کشورهای پیشرفته در موضعی نسبتا برابر، برنامه توسعه علمی خود را به پیش میبرند. ما (در ایران) فعلا نه از راه اول و نه از راه دوم نمیرویم! تصور بیشتر مدیران توسعه ابزار و فناوری است که با آن لابد با خرید یا ساخت این ابزار همه یا بیشتر مشکلاتمان برطرف شود که البته به باور من نخواهد شد.
با توجه به نابسامانی در زمینه مدیریت بحران، چگونه توسعه علم و فناوری فرصت و امکانی برای سامان دادن به این حوزه فراهم میکند؟
علم و پژوهش پایه همه تصمیمهای درست است. باوری اگر به علم وجود نداشته باشد، همچنان به دنبال دور زدن پیرامون تجربیات (شرح فعالیتهای گذشته مدیران اجرایی که نه جایی مکتوب شده و نه به صورت آکادمیک نقد شده) در زمینه مدیریت سوانح خواهیم گشت. این تجربیات نقد نشده و بررسی نشده و اکثرا در مجلهای معتبر منتشر نشده، به تدریج به عنوان دانش پیشبینی، مبنای عمل قرار میگیرد و چون قرار نیست هرگز مکتوب شده و توسط دانشمندان نقد شود، همواره درست و قابل اعتنا تصور میشود (یا باید بشود). این مشکل مدام به صورت چرخهای ظاهرا بیپایان در همه دولتهای ما از قبل از انقلاب تا کنون ادامه داشته است.
باور به علم و طراحی مسیر بر پایه تفکر علمی، با بهرهگیری از توان دانشمندان و با به کارگیری متخصصان با کیفیت نه تنها در مناصب علمی، بلکه حتی در پستها و مناصب اجرایی امکانپذیر خواهد شد. آن راهی است که کشور های در حال توسعه به نسبت موفق در زمینه مدیریت بحران در دو دهه گذشته رفتهاند و نتایج خوبی گرفتهاند. راهی که ترکیه، مالزی، مکزیک، شیلی، آرژانین ، پرو، برزیل و این اواخر رومانی و فیلیپین رفتهاند و نتایج مثبت آن را در کاهش ریسک و مهار تلفات و خسارتها در زلزلهها و سوانح طبیعی اخیر در این کشور ها میبینیم.
در این میانه البته کشورهایی مانند عربستان هستند که با میانبر از طریق خرج کردن ثروت نفتی، استخدام دانشمندان خارجی در دانشگاهایشان و سرمایهگذاری ۵ برابری در توسعه علم و فناوری از ۲۰۰۸ به بعد توانستهاند جایی برای نام کشور خود در میان کشورهای در حال توسعه نسبتا موفق دست و پا کنند (که البته به باور من پایدار نیست). دانشمندان صاحبنامی که استخدام می کنند اکثرا در سن بازنشستگی از دانشگاهها و موسسات پژوهشی اروپایی آمریکا و استرالیا به عربستان میآیند و چند سالی که هنوز توان دارند را به ساماندهی علمی عربستان و البته سروسامان دادن به وضع اقتصاد شخصی خود میپردازند.
بررسی نگارنده نشان میدهد که در زمینه زلزله و سوانح طبیعی نیز کشور عربستان از همین روش و مدل بهره گرفته است. این هم البته روشی است که به باور من نه مناسب است و نه در مورد کشور ما قابل اجرا.
ما هنگامی میتوانیم دستاوردهای علمی را در مدیریت بحران صحیح در کشور خود به صورت کاهش تلفات و خسارت، متبلور و عینی کنیم که به تفکر علمی و به کار گرفتن متخصصان در ردههای اجرایی و مدیرت علمی توجه کنیم. سخت است، ولی زمان پوستاندازی سلسله مراتب اداری اجرایی علمی و اجرایی در کشور است. توانمندیهای با کیفیت بالا در نیروهای متخصص جوان و میانسال با دانستن حداقل یک یا دو زبان بینالمللی اکنون در کشور موجود است. وقت آن است که به آنها اعتماد کنیم و به سیستم راهشان دهیم".
لینک اصل خبر در سایت مدیریت بحران شهرداری تبریز
نظرات